خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

هنوز می‌پرسند اسلام اقتصاد دارد یا ندارد؟!

چهارشنبه, 02 بهمن 1392 ساعت 12:46
منتشرشده در اخبار

گفت‌وگو با آيت‌الله هادوي تهراني

براي بررسي و نقد ديدگاه‌هاي اقتصادي شهيد صدر، سراغ مهدي هادوي تهراني، رئيس مؤسسه‌ «رواق حکمت» و از اساتيد حوزه‌ علميه‌ قم رفتيم. البته سابقه‌ مطالعاتي و تأليف‌هاي ايشان در حوزه‌ اقتصاد، به‌خصوص کتاب مکتب و نظام اقتصادي اسلام، گفت‌وگوي ما را به انديشه‌هاي شهيد صدر محدود نکرد. آيت‌الله هادوي تهراني در گفت‌و‌گو با «گفتمان الگو»، از ايده‌هاي خود در زمينه‌ اقتصاد اسلامي نيز سخن گفت.

یکی از مباحث مهم در کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر، مکتب اقتصادی اسلام است. از طرفی جنابعالی نیز در این زمینه کتابی تحت عنوان «مکتب و نظام اقتصادی اسلام» تألیف کرده‌اید. به عنوان سؤال نخست، درباره‌ این موضوع صحبت کرده و تفاوت آن با نظام اقتصادی را بیان فرمایید.

نسبت به این سؤالی که فرمودید، مقدمه‌ کوتاهی عرض کنم. در سال ۶۶ یا ۶۷ قرار شد که در دارالقرآن حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپگایگانی(قدس‌سره) اجلاسی در باب قرآن با عنوان «قرآن و وسایل اجتماعی» برگزار شود. کمیته علمی این اجلاس حضرت آیت‌الله سبحانی و مرحوم حضرت آیت‌الله معرفت، جناب آقای خوشنویس، آقای هادی توکل و یک نفر دیگر از دوستان که من الآن نامش خاطرم نیست و بنده بودیم. در آن‌جا وقتی تقسیم کار شد، بحث قرآن و اقتصاد به من محول شد. ما برای اینکه برای آن اجلاس مطلبی را که در گروه تخصصی قرآن و اقتصادی تشکیل شده بود، آماده کنیم، یک‌سری سؤال اقتصادی طرح کردیم و به دوستان گفتیم شما با این سؤالات اقتصادی به سراغ قرآن کریم بروید و ببینید چه جواب‌هایی راجع به این سؤالات به‌دست می‌آورید؟

دوستان به سراغ قرآن رفتند و یک مجموعه آیات در جواب سؤالات اقتصادی به‌دست آوردند. بعد ما با این سؤال مواجه شدیم که حالا چگونه این آیات را سامان دهیم؟ الگویی که ما آن زمان به دوستان پیشنهاد دادیم، یکی از دوستان و شاگردان من به نام آقای کاشفی که طلبه فاضلی بود، به خاطر آثاری که در جنگ برای او پیش آمده بود و شیمیایی شده بود، به شهادت رسید. من به ایشان گفتم شما الگوی کار را «اقتصادنا»ی آقای صدر قرار دهید و بر اساس آن، آیات قرآن کریم را در این قالب بیاورید. ایشان بعد از اینکه این کار را انجام داد، به من گفت: فقط بخشی از آیات قرآن در قالب شهید صدر قرار می‌گیرد و بخشی نمی‌گیرد. این‌جا بود به این نتیجه رسیدیم به الگویی برای ساماندهی مباحث در حوزه اقتصادی نیاز داریم. این بحث، ما را به سمتی برد که به الگویی برای کل مباحث در حوزه علوم انسانی دست پیدا کردیم و اسم آن را «نظریه اندیشه مدون در اسلام» گذاشتیم. بر اساس این نظریه، آیات قرآن کریم را برای آن اجلاس سامان دادیم و محصول آن، کتاب «ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن» شد. این کتاب که فکر می‌کنم در سال ۸۸ چاپ شد، در سال ۶۸، یعنی بیست سال قبل از آن، تحت عنوان یک مقاله در مجموعه مقالات آن اجلاس منتشر شده بود. وقتی این کتاب منتشر شد، در رسانه‌های کشور به عنوان اینکه یک دیدگاه جدید در حوزه‌ اقتصاد اسلامی مطرح شده است، مورد توجه قرار گرفت.

نظریه‌ اندیشه مدون، یک نظریه راهنما برای علوم انسانی اسلامی است. البته قبل از اینکه ما این نظریه را مطرح کنیم، حدود ۱۵سال قبل در جلسه‌ای که با حضرت آیت‌الله مصباح یزدی و حضرت آیت‌الله امینی راجع به همین موضوع داشتیم، اولین جمله‌ای که حضرت آیت‌الله مصباح یزدی فرمودند این بود که «این نوع نظریه‌پردازی در حدی که من اطلاع دارم، در تاریخ اسلام بی‌سابقه است و من اصلاً مشابه آن را در طول تاریخ اسلام ندیده‌ام.» در کتاب «مکتب و نظام اقتصادی اسلام» در ۴ فصل و بخش این بحث را مطرح کردیم؛ در بخش اول، نظریه اندیشه مدون را توضیح داد‌ه‌ایم که در واقع به این سؤال حضرتعالی در آنجا جواب داد‌ه‌ایم که مکتب و نظام اقتصادی با هم چه تفاوتی دارند و بعد در بخش دوم و سوم، به مکتب و در بخش چهارم به نظام پرداخته‌ایم.

بنا بر نظریه‌ اندیشه‌ مدون، مفاهیمی را که در حوزه اقتصاد در اسلام وارد شده است، طبقه‌بندی می‌کنیم. یک بخش مفاهیمی است که ناظر بر واقعیت‌های خارجی است، مثل اینکه خداوند تبارک و تعالی رزاق است؛ رزاقیت الهی یک واقعیت خارجی است که ربطی به اعتبارات شرعی ندارد و یک حقیقت واقعی است. در مقابل این مفاهیم، مفاهیمی داریم که به نحوی اعتبارات شرعی هستند که ما این‌ها را به دو بخش تقسیم کرده‌ایم؛ یک بخش را مکتب نامگذاری کرد‌ه‌ایم و بخش دیگر را نظام. مکتب شامل مبانی و اهداف است؛ مثلاً عدالت اقتصادی از اهداف اسلام در حوزه اقتصاد است. اسلام تفاوت مردم در برخورداری از امکانات اقتصادی را پذیرفته است؛ یعنی بالاخره عده‌ای بیشتر و عده‌ای هم کمتر از این امکانات برخوردار می‌شوند؛ اما در اسلام تلاش بر این است که فاصله بین فقیر و غنی در حدّ معقولی باقی بماند و این شکاف خیلی زیاد نشود. بحرانی که ما در جامعه سرمایه‌داری با آن مواجه هستیم که ۹۹ درصد جامعه، یک درصد امکانات اقتصادی را در اختیار داشته باشند و یک درصد جامعه، ۹۹ درصد امکانات اقتصادی را، این چنین اتفاقی نیفتد و این شکاف پیدا نشود. این اهداف اقتصاد اسلامی است. مبانی هم یعنی یک‌سری چیزهایی که اسلام در حوزه اقتصاد می‌پذیرد؛ مثل اصل مالکیت، تنوع مالکیت، آزادی فعالیت اقتصادی که اسلام در‌‌ همان ابتدا می‌پذیرد.

و لابد نظام اقتصادی از را‌ه‌های رسیدن به اهداف بر اساس آن مبانی سخن می‌گوید.

احسنت! زیرا طبق اندیشه مدون معتقدیم این‌طور نیست که اسلام گفته باشد این مبانی و این اهداف است و شما خودتان کاری کنید که به این اهداف برسید. اسلام یک نظام هم ترسیم کرده و گفته بر اساس این مبانی اگر این نظام را شکل دهید، به این اهداف می‌رسید.

نظام اقتصادی اسلام چه ویژگی‌هایی دارد؟

ما در حوزه نظام، گفته‌ایم که اسلام یک‌سری نهادهای اقتصادی تعریف کرده است. البته کلمه نهاد را در همان‌جا توضیح داد‌ه‌ایم و گفته‌ایم که این نهاد ممکن است در قالب سازمان شکل بگیرد، ممکن است در قالب یک رفتار تشدیدشده در جامعه باشد و یک سازمان نباشد. مثلاً نهادی که اسلام در اقتصاد خود دارد و خیلی هم روی آن تأکید کرده است، قرض‌الحسنه است. قرض‌الحسنه چیست؟ قرض‌الحسنه این است که شما قرض بدهید، ولی اضافه بر آن چیزی که داده‌اید، پس نگیرید و دقیقاً‌‌ همان مبلغی که قرض داده‌اید، به شما برگردد. شما در قرض‌الحسنه، مالی را که قرض می‌دهی، به قرض‌گیرنده تملیک می‌کنی، ولی در ازای آن معادل آن را بر ذمه او تملک می‌کنی. پس قرض‌الحسنه نهاد کمک معوض است؛ یعنی شما به کسی کمک می‌کنی، ولی عوض آن را می‌گیری. اگر بلاعوض باشد، مثل صدقات و هبات می‌شود که آن‌ها هم نهادهای اقتصادی هستند.

این نهاد قرض‌الحسنه زمانی مثل زمان ما در قالب صندوق‌های قرض‌الحسنه بود. در زمان انقلاب هم به این صورت داشته‌ایم که در هر مسجد صندوق‌های قرض‌الحسنه بود. یک عده پولدار محله پول‌های خود را آن‌جا می‌گذاشتند و عده‌ای که نیازمند بودند، به آن‌جا مراجعه می‌کردند و با ضوابطی قرض می‌گرفتند. صندوق‌های قرض‌الحسنه قبل از انقلاب در هر مسجدی شکل گرفت و زیاد هم شده بود. بعد از انقلاب، ضوابط و قواعد دیگری پیدا شد و یک زمان بر پایه سازمان می‌شد و زمان دیگری این‌طور نبوده است و در زمان‌های گذشته چیزی تحت عنوان صندوق‌های قرض‌الحسنه نمی‌بینیم، ولی سنت قرض‌الحسنه بین مسلمانان بوده و آن‌هایی که پولدار بوده‌اند و کسی به آن‌ها مراجعه می‌کرد، به او قرض می‌دادند تا کار او راه بیافتد و بعد پول را پس می‌گرفتند؛ نه می‌بخشیدند و نه صدقه می‌دادند، بلکه عوض آن را می‌گرفتند. این رفتار باید در جامعه یک رفتار تثیبت‌شده شود، ولو اینکه در قالب یک سازمان نباشد؛ یعنی مردم طوری باشند که اگر کسی پولی را در اختیار دارد، قرض بدهد که البته طرف مقابل هم ملزم باشد که سر زمان مقرر به تعهدات خود عمل کند.

مقصود ما از نظام اقتصادی، مجموعه‌ای از نهادهای اقتصادی است که این نهادهای اقتصادی بر اساس آن مبانی شکل می‌گیرد و اگر این نهاد‌ها درست شکل بگیرد، بر اساس آن مبانی شکل می‌گیرد و نتیجه آن اهداف می‌شود. نکته‌ای که ما گفته‌ایم و در این کتاب هم توضیح داد‌ه‌ایم، این است که این مبانی برای یک زمان و مکان خاص نیست و اصطلاحاً به آن جهان‌شمول می‌گوییم.

ما در این کتاب، مکتب و نظام اقتصادی اسلام را گفته‌ایم؛ اما وقتی می‌خواهیم این نظام را در یک شرایط خاص پیاده کنیم، مثلاً زمانی صدر اسلام است، روابط اجتماعی، ابزارهای اقتصادی، هنجارهای فرهنگی که وجود دارد، آن‌جا یک نوع نظام تحقق پیدا می‌کند، ارکان اقتصادی، فضای فرهنگی، ابزارهای موجود در ایران معاصر متفاوت است و شکل دیگری تحقق پیدا می‌کند. به این شکلی که در یک زمان، یک نظام تحقق پیدا می‌کند، سازوکار اقتصادی گفته‌ایم.

داخل پردانتز بگویم که من خیلی سال پیش، کتاب «باور‌ها و پرسش‌ها» و «ولایت و دیانت» را خدمت رهبر انقلاب اسلامی بردم. من وقتی کتابی را خدمت شخص بزرگی مثل ایشان می‌دهم، اجمالاً راجع به کتاب توضیح می‌دهم و بعد آن را می‌دهم. ایشان وقتی کتاب را از بنده گرفتند، فرمودند: دعا کن وقت کنم کتاب را بخوانم، مشغله من زیاد است و به این راحتی وقت نمی‌کنم. عرض کردم: بلکه خواندید. شاید کمتر از یک ماه از طرف دفتر مقام معظم رهبری تماس گرفته شد که ایشان با شما کاری دارند. من خدمت ایشان رفتم و دیدم که ایشان هر دو کتاب را نه‌تنها خوانده‌اند، بلکه هر دو کتاب را ایشان حفظ هستند. تمام مطالب را ایشان حفظ بود و یکی یکی توضیح می‌دادند و خیلی اظهار لطف فرمودند. جمله‌ای که ایشان به من فرمودند این بود: چیزی که گفتی «نظریه اندیشه مدون»، برای من مفصل‌تر توضیح بده؛ آن چیزی که در کتاب نوشته‌ای کافی نیست. بعد که الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت مطرح شد، من چون خودم در بعضی از جلسات راهبردی آن حضور داشتم، به ایشان عرض کردم: این الگوی ایرانی ـ اسلامی که شما می‌فرمایید، اصطلاح نظریه اندیشه نظری مدون من‌‌، همان سازوکار توسعه یا سازوکار اقتصادی در ایران معاصر می‌شود؛ یعنی الگویی که در شرایط فعلی از اسلام برای ایران مناسب ایران است و به ایشان عرض کردم که من از فرمایش شما چیز دیگری غیر از این نمی‌توانم بفهمم.

داخل جلسه؟

نه؛ بیرون جلسه به ایشان عرض کردم: من چیز دیگری غیر از این نمی‌توانم بفهمم. چیزی که من می‌فهمم این است که اسلام یک‌سری مفاهیم جهان‌شمول دارد؛ مبانی، اهداف و نظام. ما در شرایط خاصی می‌خواهیم این موضوع را تحقیق کنیم که شما نام آن را الگو گذاشته‌اید و من نام آن را سازوکار گذاشته‌ام. به نظر من چیزی که ایشان الگو نامگذاری کردند، همین سازوکاری است که ما می‌گوییم.

ایشان چه گفتند؟

ایشان فرمودند: این بحثی را با مجموعه‌ای که پیگیر این قضیه هستند، پیگیری کنید. همان‌جا به جناب آقای واعظ‌زاده تأکید کردند که این بحث حتماً پیگیری شود. بعد هم ایشان به من اظهار لطف کردند. به هر حال ما معتقدیم که این نظام اقتصادی برای زمان و مکان خاصی نیست، اما وقتی در زمان و مکان خاص می‌آید، رنگ و بوی آن زمان را می‌گیرد؛ یعنی به تعبیری مثلاً اگر اقتصاد صدر اسلام را نگاه کنیم، عناصری که در آن زمان بوده و شکل‌هایی که از معاملات در آن زمان مرسوم بوده است، آن عناصر نقش اول را در آن زمان داشته که بعضی در تحقیر اقتصاد اسلامی می‌گویند اقتصاد «پشم و شتر!» و این چه ربطی به اقتصاد پیشرفته و تجارت الکترونیک امروزه دارد؟!

این بحث زیاد مطرح می‌شود …

ما در جواب می‌گوییم در ورای‌‌ همان اقتصاد به قول شما پشم و شتر، یک نظام اقتصادی وجود داشته و بر اساس مکتبی بوده که آن مکتب و آن نظام، امروزه با همین اقتصاد پیشرفته امروزی و تجارت الکترونیک قابل تطبیق است.

چطور؟

ما در کتاب توضیح داد‌ه‌ایم که این نهاد‌ها مثلاً نهاد قرض‌الحسنه، در زمان‌های مختلف به قالب‌های مختلف قابل تحقق بوده‌اند. زمانی قرض‌الحسنه در قدیم به این صورت بوده که شخصی نزد ثروتمندی می‌رفته و کیسه سکه طلا یا نقره‌ای از او قرض می‌گرفت و بعد از مدتی به‌‌ همان تعداد سکه طلا یا نقره به او بازمی‌گردانده است یا امروزه صندوق‌های قرض‌الحسنه هستند که مثلاً با اینترنت به حساب بانکی خود رفته و از آن حساب به حساب دیگری پول واریز کنی و از این طریق به شخصی قرض بدهی و آن فرد بعد از مدتی آن مبلغ را به شما بر‌گرداند. ابزار‌ها و اشکال عوض شده است؛ اما روح قرض‌الحسنه و واقعیت آن هنوز عوض نشده و باقی است.

ما نهادهای اقتصادی را تقسیم کرد‌ه‌ایم؛ یک‌سری نهادهای اقتصادی غیردولتی‌ وجود دارند که دولت هم می‌تواند متکفل این نهاد‌ها شود، مثل قرض‌الحسنه؛ یعنی می‌تواند دولتی شود و در قالب یک بانک دولتی این کار صورت بگیرد و می‌تواند غیردولتی هم باشد و قرض‌الحسنه غیردولتی شکل بگیرد، مثل صندوق‌های مساجد یا بانک‌ها و صندوق‌های اعتباری خصوصی. بعضی از نهاد‌ها نهادهای دولتی در اقتصاد هستند؛ یعنی عناصری در اقتصاد اسلامی داریم که برای دولت است. مثلاً فرض کنید ما بخشی مثل مالیات‌های اسلامی، خمس، زکات و جزیه داریم که مصادیقی از مالیات‌های اسلامی است که دولتی هستند و مستقیماً دولت باید آن‌ها را مدیریت کند. دولت اسلامی که ما به آن ولایت فقیه می‌گوییم، این کار را می‌کند. ولایت فقیه فقط ولایت یک شخص نیست، بلکه ولایت یک نهاد است. آن شخص در صدر آن نهاد قرار می‌گیرد و مصدر مشروعیت آن نهاد می‌شود یا مثلاً بخشی از انفال که اموال دولتی هستند و مدیریت آن با دولت است. دوره انفال چقدر است؟ مثلاً ما هم مثل آقای صدر که این مطلب را در اقتصادنا مطرح کرده قبول داریم که الارض کلها لدولة، ما معتقدیم که اصلاً نسبت به زمین مالکیت خصوصی نداریم. همه زمین برای دولت است و افراد می‌توانند حقی نسبت به زمین با استناد و مجوزی که دولت به آن‌ها می‌دهد، پیدا کنند و در زمین تصرف کنند. البته چیزی که در زمین ایجاد می‌کنند ملک آن‌ها است؛ اگر خانه‌ای می‌سازند، کشاورزی می‌کنند یا باغی ایجاد می‌کنند، یعنی آن ارزش‌هایی که ایجاد می‌کنند، ملک خودشان است؛ اما اصل زمین مالکیت خصوصی ندارد. روایت «الارض کلها لنا» را که ائمه(ع) فرمودند، آقای صدر استفاده می‌کند و ما هم آن را قبول داریم.

به جلوه‌های دولتی اقتصاد اشاره کردید. من در کتاب «ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن» شما هم ‌دیدم که در بخش اهداف، یکی از اهداف اقتصاد اسلامی را قدرت اقتصادی حکومت اسلامی عنوان و معرفی کرده‌اید. در واقع یعنی بخشی از اقتصاد را بخش حکومتی می‌دانید. با توجه به اینکه الآن نظام سیاسی اسلام در ایران حاکم است، به نظر شما ما برای شکل‌دهی و رسیدن به الگوی اقتصادی اسلام در کدام مرحله قرار داریم؟

وقتی گفتم عدالت اقتصادی به معنای رفع فقر و تعدیل ثروت از اهداف است، به این معنا نیست که اسلام هدف دیگری ندارد. بخش دیگری از اهداف اقتصاد اسلامی همین است که شما اشاره کردید و آن قدرت اقتصادی دولت اسلامی است. «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» که در لسان فقهای ما معروف است، معنای آن در بعد اقتصادی این است که حکومت اسلامی باید طوری باشد که به لحاظ اقتصادی تحت هیمنه یک قدرت غیراسلامی قرار نگیرد؛ بنابراین ما باید اقتصاد را طوری مدیریت کنیم که به این نقطه برسیم. ما معتقدیم که اگر نظام اقتصادی اسلام در جامعه درست شکل بگیرد و نهاد‌ها درست کار کنند، این موضوع تحقق پیدا می‌کند؛ یعنی مشارکت اقتصادی بالا خواهد رفت و با مشارکت اقتصادی، قدرت اقتصادی برای دولت اسلامی هم تحقق پیدا می‌کند.

قدرت اقتصادی برای دولت به این معنا نیست که همه سرمایه‌ها و اموال برای دولت باشد و یا مدیریت همه کار‌ها را دولت انجام دهد، بلکه دولت در این بخش‌ها مسئولیت خاص از نظر اسلامی خود را دارد و بخش‌های دیگری وجود دارد که نهایتاً نقش دولت در آن‌ها جنبه نظارتی است. آن بخش‌ها باید کار خود را به خوبی و در محدوده قواعد شرعی انجام دهند؛ اما آن‌ها آزاد هستند. اصلاً یکی از مبانی که در اقتصاد اسلامی بر آن معتقد هستیم و تأکید داریم، آزادی اقتصادی است که باید اجازه دهیم تمام فعالان اقتصادی آزادانه عمل کنند و دولت باید این فضا را فراهم کند؛ یعنی دولت باید فضای فعالیت آزاد اقتصادی را تأمین کند؛ چون در واقع دولت مسئول تحقق این نظام در خارج است و برای اینکه این نظام تحقق پیدا کند، باید مبانی آن شکل بگیرد.

بنابراین اگر محدودیت‌های قانونی داریم که قدرت اقتصادی را از یک گروهی سلب می‌کند، دولت باید آن موانع قانونی را بردارد. زمانی که می‌گوییم دولت، تأکید می‌کنیم که منظور ما قوه مجریه نیست، منظور ما حکومت به معنای مقننه، مجریه و قضائیه است. باید ما یک امنیت اقتصادی ایجاد کنیم که سرمایه‌دار بتواند راحت به میدان بیاید و سرمایه‌گذاری کند که قسمتی از این موضوع به قوانین مربوط می‌شود و قسمتی به قوه مجریه و قسمتی به قوه قضائیه. باید فضای امن و آزاد اقتصادی ایجاد کنیم تا سرمایه‌دار بتواند فعالیت اقتصادی کند. البته او باید به الزمات اقتصادی خود نیز پایبند باشد. اگر این سرمایه‌دار وارد میدان شد و به او خمس یا زکات تعلق گرفت، باید آن‌ها را بپردازد. مالیات خارج از دولت اسلامی با رعایت شرایط را هم باید بپردازد و دولت مسئول است که این امور را نظارت کند. اگر سرمایه‌داری به ضوابط پایبند است و وظایف تکلیفی خود را انجام می‌دهد، دولت نباید جلوی او را بگیرد.

این سخنان شما در عرصه باید‌ها است؛ در عرصه هست‌ها یا به اصطلاح «ارض واقع» چگونه است؟

این موضوع سخت است. من هیچوقت نمی‌خواهم وارد واقعیت‌ها شوم؛ چرا که قضاوت کار مشکلی است. فقط من این‌جا نکته‌ای عرض می‌کنم که جاهای دیگر هم عرض کرده‌ام. معتقدم که اگر اقتصاد اسلامی تحقق پیدا کند، فقر برطرف می‌شود و فاصله بین فقیر و غنی تعدیل می‌شود. حالا شما می‌خواهید قضاوت کنید که آیا در این سی و چند سال ما موفق بود‌ه‌ایم یا نه؟ به این سؤال من جواب بدهید؛ من خودم جواب نمی‌دهم. سال ۵۶ و سال ۹۲ را در نظر بگیریم. اگر در سال ۵۶ میزان خط فقر به‌گونه‌ای بوده است که تعداد کسانی که زیر خط فقر بوده‌اند، از تعداد کسانی که امروز زیر خط فقر هستند، بیشتر بوده است؛ مثلاً در سال ۵۶، ۳۰ درصد زیر خط فقر بوده‌اند و الآن ۱۵ درصد شده است، شما موفق بوده‌اید؛ اما اگر ۴۰ درصد شده است، شما موفق نبودید. اگر افرادی که بخش عمده توانایی‌های اقتصادی را در دوره سال ۵۶ داشته‌اند، مثلاً ۱۰ درصد بوده‌اند و الآن ۵ درصد شده است، شما موفق بوده‌اید یا برعکس، اگر بیشترین سهم اقتصاد در دست افراد معدودی وجود دارد، به این معناست که شما موفق نبوده‌اید.

به نظر شما چالش‌هایی که نظام اسلامی برای رسیدن به مکتب اقتصادی اسلام با آن روبه‌رو است، چیست؟

مهم‌ترین مانعی که در تحقق اقتصاد اسلامی وجود داشته، مانع ذهنی بوده است، نه مانع عینی.

منظورتان از مانع ذهنی چیست؟

یعنی این موضوع که «اقتصاد اسلامی وجود دارد»، هنوز بعد از سی و چند سال حل نشده و از من سؤال می‌کنند که آیا اسلام اقتصاد دارد یا ندارد؟ هنوز این سؤال جدی است. من به آن‌ها می‌گویم در غرب رشته اقتصاد اسلامی راه انداخته‌اند و مدرک لیسانس، فوق‌لیسانس و دکترا هم می‌دهند و شما هنوز سؤال می‌کنید که اسلام اقتصاد دارد یا ندارد؟ آن‌ها قبول کردند. دانشگاه هاروارد ۱۵سال است که اجلاس اقتصاد اسلامی برگزار می‌کند و هر سال هم من را دعوت می‌کنند. البته من هیچ سالی شرکت نکرده‌ام؛ اما هنوز شک داریم که اسلام اقتصاد دارد یا ندارد؟

آن‌هایی هم که می‌گوییم اسلام اقتصاد دارد، بر سر این موضوع که اسلام اقتصاد دارد به چه معنی است؟ با یکدیگر دعوا داریم. شخصی می‌گوید یعنی اسلام ضوابط کلی دارد و بقیه آن را بر عهده ما گذاشته است. فرد دیگری می‌گوید نه این‌طور نیست و اسلام جایی را تعیین کرده است؛ یعنی در همین‌جا مشکل داریم. مشکل اصلی این است که نیامد‌ه‌ایم سرمایه ذهنی و فکری خود را در حوزه اقتصاد سامان دهیم و این سرمایه را در جاهایی که خالی است و نقص دارد، پر کنیم و به یک ساختار اقتصادی برسیم؛ ولو این ساختار ممکن است نقص‌هایی در عمل داشته باشد. اگر این کار را انجام می‌دادیم، قطعاً وضعیت ما بهتر از شرایطی بود که اکنون در آن هستیم. هرچند من باز هم تأکید می‌کنم، موانع بیرونی کم نبوده است. بسیاری از موانع بر ما تحمیل شده است و ما کشور را تحت فشار اداره کرد‌ه‌ایم و طوری نبوده که راحت و بدون مشکل باشیم[1].

دفتر آیت الله هادوی تهرانی


[1] . برگرفته شده از گفتمان الگو (ضمیمه روزنامه خراسان) ، دو ماهنامه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، دی ماه 92، صفحات 82 تا 85. (گفتگو از حسین صدرایی عارف)

لینک مرتبط: روزنامه صبح خراسان