خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

مشروح سخنرانی آیت الله هادوی تهرانی در مراسم بزرگداشت مرحوم آیت الله مهدوی کنی

دوشنبه, 19 آبان 1393 ساعت 14:21
منتشرشده در اخبار

به گزارش واحد سردبیری مؤسسه رواق حکمت، مشروح سخنرانی آیت الله هادوی تهرانی در مراسم بزرگداشت مرحوم آیت الله محمدرضا مهدوی کنی که با حضور مسئولین استان گلستان بعد از ظهر یکشنبه مورخ 4 آبان 1393 در مسجد گلشن گرگان برگزار شد به شرح زیر است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین باری الخلائق اجمعین قاسم قلوب الانبیاء و المرسلین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و اشرف ولیه مولانا ابی القاسم محمد و علی آله الطاهرین الطیبین الهدی المهدیین سیما بقیه الله فی الارضین عجل الله فرجه الشریف.

قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم " وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏" صدق الله العلی العظیم.

انقلاب اسلامی زمانی رخ داد که در سطح فرهنگی و فکری جهان، تحقق یک حکومت بر اساس مفاهیم دینی و بلکه حضور دین در صحنه عمل اجتماعی، و بلکه دین داری مردم با بحران جدی مواجه بود. انقلاب اسلامی زمانی رخ داد، که کمی قبل از آن یک فیلسوف انگلیسی که نزدیک صد سال زندگی کرد، در آخرین جشن تولدی که برای او گرفتند، این جمله را مطرح کرد: "دیگر روزگار دین گذشته و جایی برای تقصیر دین در زندگی مردم باقی نمانده است." در فضایی که در سطح روشنفکری، سطح اندیشمندان غرب، دائم این جملات تکرار می شد، و جمله لیچه فیلسوف معروف آلمانی، معروف شده بود در زبانها، که خدا مرده است، در چنین روزگاری انقلاب اسلامی ایران به برکت هدایتهای خاص الهی، توجهات خاص امام زمان عجل الله فرجه شریف و رهبری ویژه امام راحل قدس سره و پایمردی و استقامت و مبارزه مردانی مثل حضرت آیت الله مهدوی کنی رضوان الله علیه به پیروزی رسید.

مرحوم آقای مهدوی یکی از پرچمداران انقلاب اسلامی بود، که از سالها قبل، بعد از پانزده خرداد به صورت فعال در صحنه مبارزه حضور داشت، زندانها، شکنجه ها تحمل کرده بود، و خانه ایشان محل رفت و آمد عاشقان و شیفتگان امام، علاقمندان به انقلاب از قبل از انقلاب بود. من هرگز این خاطره را از یاد نمی برم، که روز بیست و یک بهمن هزار و سیصد و پنجاه و هفت، در حال حرکت به سمت میدان امام حسین فعلی، به ما خبر رسید که شاه اعلام حکومت نظامی کرده است. حکومت آن زمان البته شاه که نبود. دولت اعلام حکومت نظامی کرده است. بعد از آن به ما خبر رسید که امام دستور داده اند که این حکومت نظامی رعایت نشود. من خاطرم هست، همانجا ما مسیر را تغییر دادیم تا به سمت منزل مرحوم آیت الله مهدوی برویم و از ایشان کسب تکلیف کنیم، که بالاخره چه باید کرد؟ بعد از اینکه به منزل ایشان رسیدیم، البته ایشان ظاهراً در منزل نبودند، ظاهراً خدمت حضرت امام بودند، در مدرسه علوی به ما گفته شد که امام همین دستور را دادند که امشب حکومت نظامی نباید مراعات بشود. باید مردم این را بشوند که ما به مسجدی که در محل بود برگشتیم. و آن شب آن داستانی آغاز شد که ما که حالا از دوران، البته من آن موقع سنم زیاد نبود، ولی از چند سال قبل از آن درگیر مسائل انقلاب بودم و سه چهار سال قبل از آن، زندان کمیته ضد خرابکاری را تجربه کرده بودم، فکر نمی کردیم که انقلاب به این سرعت به نتیجه برسد، که فردای آن روز بیست و دوم بهمن ماه این انقلاب به نتیجه رسید.

مرحوم آیت الله مهدوی کنی (رضوان الله علیه) پرچمدار انقلاب بود

مرحوم آیت الله مهدوی رضوان الله علیه از شخصیتهایی بود که از قبل از انقلاب پرچمدار انقلاب بود، در صحنه انقلاب بود. کسی نبود که بعد از پیروزی انقلاب، موقعی که مناصب را تقسیم می کنند، به میدان آمده باشد، تا از منصب و موقعیتی استفاده بکند. آنچه احساس می کرد، تکلیف و وظیفه اوست، آنچه که احساس می کرد باید انجام بدهد، سعی می کرد آن را انجام بدهد. مصداقی بود از کسانی که در این آیه ای که در طلیعه سخن اشاره کردم، به آنها اشاره شده است. وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين‏ خداوند تبارک و تعالی می فرماید: آنهایی که در راه ما جهاد می کنند، یعنی ذوب در حقیقت الله تبارک و تعالی هستند، به غیر خدا برای چیز دیگری تلاش نمی کنند. آنها که خالص هستند، به دنبال مقام، به دنبال نام، به دنبال نان نیستند. لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا ما اینها را به راههای خودمان هدایت می کنیم. این که انسان در یک عمر زندگی در لحظات سخت زندگی بتواند تصمیم درستی بگیرد، کار کوچکی نیست. فرمود عجبت لمن نجاح کیف نجاح، من تعجب می کنم از کسی که نجات پیدا می کند، کیف نجاح! راه مشکل است، اما لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وقتی هدایت الهی باشد، کار آسان است. وقتی در هر لحظه ای خداست که همراه ماست، اوست که دست ما را می گیرد، اوست که به ما کمک می کند، تصمیم بگیریم، کار آسان می شود. شرطش هم سخت نیست. جاهَدُوا فينا، نه سخت است، جاهَدُوا فينا، مجاهدت کند، تلاش کند فینا. عبارتی است معروف، منسوب به امام حسین علیه الصلاه و السلام "ان الحیاه عقیده و الجهاد" بزرگی از بزرگان رضوان الله تعالی علیه فرمودند این روایت سندی ندارد. من عرض می کنم که این روایت نیاز به سندی ندارد. ان الحیاه عقیده و الجهاد، یک واقعیت است. زندگی چیست؟ یکی از مفاهیمی که دغدغه فیلسوفان به خصوص در دوران متأخر بوده است، مفهوم زندگی است. این بحث باعث شده که نحله ای در بین فیلسوفان غرب به نام فیلسوفان زندگی شکل گرفته است. تفاسیر گوناگونی از زندگی توسط فیلسوفان غرب ارائه شده است. شاخه مهمی از این نحله فلسفه اگزیستانسیالیسم است، فلسفه ای که در فارسی از آن به اشتباه، به اصاله الوجود تعبیر می کنیم، فلسفه زندگی است در واقع، تفاسیر گوناگونی غربی ها دادند که من نمی خواهم اینجا به آن اشاره کنم. اما این عبارت، ان الحیاه عقیده و جهاد، تفسیری است از زندگی، زندگی این نیست که قلب ما بتپد، این زنده بودن است. یک چهارپا هم قلبش می تپد. او هم زنده است، اما زندگی به معنای واقعی زندگی بشری چیست؟ عقیده و جهاد، شما یک عقیده ای داشته باشید. انسانی که اصلاً عقیده ای ندارد، هدفی ندارد. این زنده نیست. این جسد له خوار، یک مرده متحرکی است که سروصدایی از آن در می آید. زنده کسی است که عقیده ای دارد، فکری دارد، هدفی دارد، و جهاد و برای آن هدف تلاش می کند. این عقیده چه عقیده ای است؟ اگر این عقیده، عقیده باطلی بود، این حیات، حیات طیبه نیست. و اگر این عقیده، عقیده ضلال و صحیحی بود، این حیات حیات طیبه است. زنده ها دو دسته هستند: یک دسته که مرده اند، جسد له خوار، در بین آنها که زنده هستند، آنها که عقیده ای دارند و جهاد می کنند، برای عقیده شان، اینها دو دسته هستند: یک دسته آنها که عقیده شان درست است، جهادشان در مسیر یک عقیده صحیح است، اینها حیات طیبه دارند. و یک دسته آنها که عقیده باطلی دارند، آدمهایی بودند قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، هنوز هم شاید باشند، عقیده داشتند، برای عقیده شان مبارزه می کردند، زندان می رفتند، شکنجه می شدند، اما عقیده، عقیده باطل بود. حیاتشان حیات طیبه نبود.

هیچ وقت از مرحوم آیت الله مهدوی کنی بد اخلاقی ندیدم

مرحوم آیت الله مهدوی کسی بود که زندگیش تفسیر همین عبارت بود. عقیده و جهاد، عقیده اش راه امام، راه اهل بیت (ع)، به تعبیر امام، اسلام ناب محمدی (ص) اسلامی که در همه صحنه های زندگی حضور فعال دارد. اسلامی که راهنمای ماست در عمل فردی و اجتماعی، مرحوم آیت الله مهدوی رهرو این راه بود، مصداق جاهدوا فینا بود. صدق و صفای آن بزرگوار به گونه ای بود، بروید بپرسید از دوستانش، نزدیکانش، کسانی که ایشان را دیده اند، ببینید واقعاً کسی هست از ایشان بداخلاقی دیده باشد، من در طول این چهل سالی که تقریباً ایشان را دور و نزدیک با او ارتباط داشتم، هیچ وقت بداخلاقی از این بزرگوار ندیدم. اخلاق نیکوی ایشان، حسن سلوک ایشان با دیگران، با همه، با برخوردی بسیار بسیار نیکو مواجه بود. راه و روش امام حسین علیه الصلاه و السلام بود. آدمی بود بسیار بسیار صادق و صریح، به هیچ وجه ما ندیدیم، من ندیدم اگر کسی از بزرگان مجلس که با ایشان ارتباط داشتند، دیدند، بفرمایند من اشتباه کردم. من ندیدم در جایی ایشان در بیان آنچه نظرش است، بخواهد مطلب را بیان نکند، یا صراحت و صداقت لهجه اش تغییر بکند، به هیچ وجه. صادق و صریح بود. بی ادعا بود. مقامی اگر به او می دادند، موقعیتی پیدا می شد که مسئولیتی بیفتد گردنش می گرفت، و اگر روزی دیگر نیازی نبود که آن مسئولیت را ادامه بدهد، با خوشحالی که یک مسئولیتی از عهده اش برداشته شده تحویل می داد. نه مثل بعضی ها که روزی که نصبش می کنند، خوشحال و شادمان هستند و تعریف می کنند. و روزی که عزل می شوند، ناراحت هستند و بغض دارند و شروع می کنند به گفتن بعضی چیزها که نباید بگویند. هیچ وقت اینطور نبود. به تعبیر خودشان که گاهی شاید جدیداً هم پخش کردند تلویزیون شنیدید، می فرمود ما همه پست ها و مناصب را تجربه کردیم آقا، دیگر ما هیچ انگیزه ای برای هیچ پستی نداریم. از اول هم نداشت، قبل از تجربه کردن هم. در آن شرایط سخت انقلاب که دوستانی که در آن زمان بودند، خاطرشان هست که چقدر مشکلات وجود داشت بعد از پیروزی انقلاب. کار بسیار سخت راه اندازی کمیته های انقلاب را بر عهده گرفت، تأمین امنیت داخلی شهرها و بلکه راهها، کار بسیار مشکلی بود، در آن زمان، با آن شرایطی که وجود داشت، گروهکها و مسائل دیگری که بود. این بزرگوار همت کرد، روحانی بود، نظامی که نبود، فرمانده نظامی نبود. میدان جنگی، مبارزه ای، اسلحه ای، جایی را تجربه نکرده بود. اما وقتی آمد، آن اخلاصش، آن صداقتش، آن جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا را داشت. آقای مهدوی رضوان الله تعالی علیه توانست این کار را خوب انجام بدهد. خوب به نتیجه برساند. هر کاری را که تحویل گرفت و بعد تحویل داد، خوب تحویل گرفت، خوب تحویل داد، خوب انجام داد. نه اینکه حالا چون از دنیا رفته ما بخواهیم از ایشان تعریف کنیم. انصافاً این را عرض می کنم، دوستانی که شاید من را کم و بیش بشناسند می دانند، من اصلاً اهل مجامله نیستم، چون من چیزی ندارم که نگران باشم کسی بخواهد از من بگیرد، این که عرض می کنم، چیزی است که من واقعاً در زندگی ایشان بعینه دیدم.

مرحوم آیت الله مهدوی کنی آیت اعتدال اخلاقی، اعتدال سیاسی بود

معنای اعتدال این نیست که ایشان عقیده ای نداشت، فکری نداشت، خودش یک سلیقه سیاسی خاص، نظر سیاسی خاص نداشت، داشت. و در اظهار نظرش هیچ کم و زیاد نمی کرد. ایشان صادق بود و صریح. اما اگر یک جایی با کسی که با او سلیقه دیگری داشت، برخورد می کرد، ولی در مجموعه خانواده نظام قرار داشت، مرحوم آیت الله مهدوی برخورد بد نمی کرد. بداخلاقی نمی کرد. گاهی می شد، خیلی ناراحت می شدند، بعضی مسائل، یک زمانی ایشان خیلی ناراحت بود. من نمی خواهم بگویم کی، بسیار نگران بود. احساسش این بود، که دارد تجربه مشروطه تکرار می شود. خیلی ناراحت بود، فوق العاده، اما هیچ ابراز و بروز خارجی چندانی نداشت. هیچ جا هیچ بداخلاقی که دشمنان بتوانند از آن سوء استفاده کنند، نشان نداد. عزیزان من اینکه من و شما یک طرف از مباحث سیاسی را بیشتر به آن اعتقاد داریم، عیب ندارد. اختلاف نظر سیاسی یک امر کاملاً طبیعی است. و در یک جامعه زنده، در یک محیط آزاد به صورت طبیعی این اختلافات پیدا می شود. اگر همه طرفها، در مصالح کلی نظام، با هم توافق داشته باشند که باید داشته باشند و از مصالح کلی نظام صیانت کنند که باید بکنند، اشکالی ندارد اختلاف، اختلاف یک امر طبیعی است. بالاخره در هر جایی در یک خانواده هم بین اعضای خانواده هم سر یک موضوع ممکن است اختلاف نظر باشد. اما سر این که برادریشان از بین نمی برند. به جان هم نمی افتند که چاقو بکشند. اگر این کار را کردند، اینها از انسانیت به دور هستند، نه از اسلامیت، دیگر این نیاز به اسلام ندارد. خوب ما یک خانواده هستیم، با اختلاف نظرات، نباید اگر یک وقت قدرت دست من است، سرمست از قدرت، شروع کنم به سرکوب طرف مقابل، طوری که دشمنان از آن بهره ببرند. یک وقت قدرت دست من نیست، نباید وقتی قدرت دست من نیست، نگران از اینکه قدرت از دست من خارج شد، شروع کنم به کارشکنی در مقابل آنهایی که مشغول انجام وظیفه هستم، تا نگذارم کار آنها پیش برود، تا نشان بدهم که آنها ناتوان هستند در انجام مسئولیتها. نکنیم عزیزان این کارها را! این انقلاب من بارها عرض کردم به دوستان، بنده یک طلبه هستم. ولی چون زیاد باکی از نوع صحبتم ندارم، به همه هر جا که احساس کنم می گویم حرف را. روزگاری این عزیز ما، جناب آقای قالیباف حفظه الله رئیس پلیس شد. بعد از اینکه دیدار با آقا تمام شده بود، می خواستیم بیاییم بیرون، من دم ورودی در به ایشان برخورد کردم، گفتم آقا باقر زیر پایت خون است. ایشان فکر کرد مقصودم از این آن محلی که ایستادیم زیر پایش است، یک دفعه پایش را کشید عقب نگاه کرد زیر پایش را. گفتم نه عزیز من، اینجا را نمی گویم. تو روی خون آن دوستانت که در جبهه کنار تو بودند به شهادت رسیدند ایستادی، فکر نکن مفتی آمدی شدی رئیس پلیس، کلی آدم کشته شده، شکنجه دیده، زخمی شده، مجروح و جانباز افتاده در این خانه ها، هر سال که ما مشرف می شویم حج، این کاروان جانبازان را می بینیم. شهدای زنده واقعاً، افرادی که سالها روی این تختها درازکش افتادند، نمی توانند حرکتی کنند، روی این ویلچرها نشستند نمی توانند از خیلی از نعمتهای ظاهری زندگی استفاده کنند. اینها سلامتشان را دادند، تا من و شما بتوانیم اینجا بنده بتوانم صحبت کنم، شما بتوانی استاندار باشی، آن آقا بتواند وزیر باشد، آن آقا بتواند رئیس جمهور باشد. مگر مجانی این انقلاب به دست آمده است. من چهارده سالم بوده کمیته ضد خرابکاری، صدای نعره های کسانی که شکنجه می شدند شنیدم. دیدم چطوری آنهایی که شکنجه می شدند، نمی توانستند راه بروند. روی زمین می خزیدند. این را به چشمم دیدم. که بعضی هایشان را هیچ کس نامشان را هم نمی داند. آن خونها داده شده تا ما اینجا رسیدیم. به آقای قالیباف عرض کردم، ایشان گفت، آقا دعا کن موفق باشیم. خدا خیرش بدهد، واقعاً زحمت کشید ایشان برای پلیس جمهوری اسلامی ایران، برای نیروی انتظامی واقعاً زحمت کشید. حالا هر کسی در هر پستی هست، باید توجه داشته باشد که این انقلاب مجانی به دست نیامده است. ارث شخصی من و شما نیست، که بخواهیم چوب حراج به آن بزنیم. بعضی ها فکر می کنند ملک شخصی آنها است این پست و مقام وانقلابی که دستشان آمده است. پس اگر از دست رفت، ملک خودمان است، چهاردیواری اختیاری اینطور نیست آقا. و خدا سخت می گیرد، من معتقدم کسی که به این انقلاب به هر شکلی خیانت کند، ضربه بزند، آن چنان چوبی می خورد که هیچ کس دیگر نخورده باشد. چون این انقلاب مجانی نیست. این انقلاب با هدایت و حمایت الهی، دعاهای خاص امام زمان عجل الله فرجه الشریف به اینجا رسیده است. شما فکر می کنید من و شما کاره ای هستیم. فکر می کنید امام رضوان الله علیه لولا هدایت و حمایت الهی لولا دعای امام زمان می توانست کاری بکند؟ اگر چنین تصوری دارید، خیلی خام هستید! ما رمیت اذ رمیت خداوند تبارک و تعالی به پیغمبرش، پیغمبر خاتم، رسول اعظم، حضرت محمد(ص) صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید ما رمیت اذ رمیت، این تیر ساده که تو پرتاب می کنی، تو که پرتاب نمی کنی و لکن الله رمی آن وقت این انقلاب را من و شما فکر کردیم می توانیم نگه داریم. ما فکر کردیم ما انقلاب کردیم. ما کسی نبودیم. خدا به ما توفیق داده که این صحنه تاریخ را ببینیم. خدا به ما توفیق داده، این لحظات تاریخی را درک کنیم. من یک جمله ای به آقازاده آقای مهدوی آن روزی که رفتم عیادت ایشان، چند روز، دو روز بعد از اینکه این حادثه اتفاق افتاد، چهارده خرداد که ایشان این حادثه اتفاق افتاد، و ایشان رفت به حالت کما ایشان کنار بدن ایشان که دیگر توجهی نداشت و در حالت کما بود، من به آقازاده اش عرض کردم، گفتم آقا من غبطه می خورم به حال ایشان. به حال کسی که یک عمر هشتاد و سه سال شمسی، هشتاد و شش سال قمری، چون معیار در مفاهیم اسلامی بیشتر سالهای قمری است، توانسته در مسیر باقی بماند. تا آخرین لحظه زندگی، تا آخرین دقیقه ای که حضور داشته، حضورش حضور مثبت و مفید باشد. در آخرین دقایق، در آخرین ساعتهایی که هوش بود ایشان، توجه داشت، می دانید دیدید همه تان، در آن جلسه بزرگی که برای حضرت امام در مرقد امام بود ایشان حضور داشت. واقعاً آدم غبطه می خورد، یک عمر کسی در مسیر باشد. خدایش بیامرزد. خدایش بیامرزد که من یقین دارم، ایشان از اهل بهشت است و انشا الله الان کنار سالار شهیدان، کنار اهل بیت علیهم السلام و در خدمت آنهاست، همینطور که در این دنیا همه زندگیش در خدمت آن بزرگواران بود. اما دلها بسوزد واقعاً یک شاگردی از شاگردان مکتب اهل بیت (ع)، که قرنها فاصله دارد از زمان حضور اهل بیت، در دوران غیبت کبری است. تلاشی کرده برای اهل بیت، اخلاصی از خودش نشان داده است. وقتی از دنیا رفت، چه تجلیلی شد، چه محبتی ابراز کردند، این مردم قدردان و قدرشناس ما، که واقعاً امام یک وقتی می فرمود و درست می فرمود که مردمی به این خوبی نبودند در تاریخ. من بارها به مسئولین گفتم. گفتم به نظر من هر چه شماها ببخشید این را عرض می کنم، هر چه شماها بدهید، مردم خوب هستند. بعضی کارها شما می کنید، نباید بکنید، ولی این مردم صبورانه تحمل می کنند. عاشقانه همراهی می کنند و وقتی یک کسی مثل مرحوم آیت الله مهدوی رضوان الله علیه از این دیار می رود، مردم چه محبتی از خودشان نشان می دهند. آیت الله مهدوی از دنیا می رود، آن جمعیت می آیند برای وداع، شبی که قبل از شب نماز و دفن ایشان است. آن جمعیت می آیند برای دفن، رهبر معظم انقلاب مد ظله العالی بر ایشان نماز می خواند، با آن تجلیل، روسای قوا، همه شخصیتهای کشور، آنهایی که توانستند، حضور پیدا می کنند. اما دلها بسوزد برای سالار شهیدان، امام حسینی که امروز می رسد به صحرای کرب و بلا لا اله الا الله امام حسینی که امروز می رسد و ده روز دیگر، عاشورا، بدن مبارکش بر خاک این صحرا می افتد، سر از بدن جدا، سر به دست اشقیا، بدن پاره پاره روی زمین، و بعد مُلْقی ثَلاثا بِلا غُسلٍ وَلا کفَنٍ ، یا ابا عبد الله، السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین.

باز این چه شورش است که در خلق عالم است.

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

سرهای قدسیان همه در زانوی غم است     

زیرا عزای اشرف اولاد آدم است حسین جانم

مثل دیشبی پرچم سرخ بالای گنبد امام حسین (ع) را تعویض کردند. الان اگر ببینیم گنبد را می بینیم یک پرچم سیاه به احتزاز درآمده است یعنی چی؟ یعنی آی مردم دیگر عالم عزادار حسین است. دیگر مادرش عزادار حسین است. بابایش علی عزادار است. خواهرش زینب دیگر عزادار است. حسین جانم. آره والله جای مرحوم آیت الله مهدوی خیلی خالی است امسال بین عزاداران حسینی، اماعیبی ندارد می خواهیم برای مرحوم آیت الله مهدوی توشه بفرستیم. ثواب این اشکها برسد به روح آیت الله مهدوی. آی حسینیان نه تنها مادرش، نه تنها پدرش، نه تنها خواهرش زینب بلکه جدش رسول الله هم عزادار است. بگویم روضه اش، مرحوم آیت الله شوشتری نقل میکند. رسول الله سه جا برای امام حسین عزاداری کرده است. گرفتاران حاجتداران مریض دارها با هر نیتی که آمدید. اولین جا آنجا که قنداقه حسین را دادند دست رسول الله، دیدند پیغمبر زیر گلوی حسین را می بوسد. چرا یا رسول الله؟ فرمود دارند جای شمشیرها را می بوسم. دومین جا پیغمبر بالای منبر است، در مسجد یک وقت ابی عبد الله یک کودک خردسال وارد مسجد شد. پای امام حسین به فرش گیر کرد، با صورت آمد روی زمین، یک وقت دیدند رسول الله از بالای منبر آمد پایین، دوید طرف ابی عبد الله، اصحاب گفتند یا رسول الله بچه است زمین می خورد، بلند می شود. فرمود نه، طاقت ندارم ببینیم حسینم زمین می خورد. حسین همین جا یا رسول الله لحظه های آخر پیغمبر است. در حال وفات است. یک وقت ابی عبد الله خودش را انداخت روی سینه رسول الله آخ یک روزی روی سینه پیغمبر یک روزی او می نشست و من می نشستم، او روی سینه من در مقابل، یک جمله دیگر پیغمبر عزاداری کرده آقای مهدوی کنی فیض ببرد. ام سلمه همسر رسول الله می گوید عصر عاشورا پیغمبر را خواب دیدم. دیدم رسول الله لباسش خاک آلود است، گردوغبار نشسته، چه خبر است یا رسول الله، دیدم گودی قتلگاه هی صدا زد حسین حسین. فریاد بزن عزیز من سه مرتبه بگو یا حسین.

عزیزان وقت استجابت دعا است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

مَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ

الهی بالحسین و ابیه و امه و جده و بنیه، خدایا خداوند همه ما را ببخش و بیامرز. خدایا به همه ما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین کرامت بفرما، قلب و دل ما به معارف نورانی قرآن و مکتب اهل بیت منور بفرما. خدایا، خداوندا اسلام و مسلمین نصرت عنایت بفرما، دشمنان اسلام نابود بفرما. خدایا رهبر عزیز انقلاب، مراجع معظم تقلید، قدرتشان، صلابتشان، عزتشان بیش از پیش بگردان. همه خدمتگزاران به اسلام و نظام اسلامی موید و منصور بدار. خدایا، خداوندا کفار و منافقین کسانی که به هر شکل به این نظام ضربه می زنند نابود بفرما. خدایا خداوند کید دشمنان اسلام به خودشان بازگردان. خدایا قلب و دل امام زمان از ما راضی و خشنود بگردان. ما را مشمول دعای خاص آن حضرت بفرما. اسم ما را در زمره عزاداران حسینی ثبت و ضبط بگردان. خدایا خداوندا حاجات ما برآورده به خیر بفرما. ما را در مقابل شهدا در مقابل امام راحل سربلند بگردان. روح مرحوم آیت الله مهدوی کنی با اولیای طاهرینش با کسانی که او سالها عمری در خدمت آنها تلاش کرد، با اهل بیت علیهم السلام محشور بگردان. خدایا به همه ما آگاهی بیشتر، توجهی بیشتر به رعایت ضوابط اسلامی، توجه بیشتر به رعایت مصالح عمومی کشور عنایت بفرما. خدایا به همه توفیق بده در هر مقامی هستیم، در هر موقعیتی هستیم، منشأ خیر و برکت برای نظام اسلامی باشید. خدا نکند از ناحیه ما صدمه ای به نظام و نظام اسلامی و به این حکومت مقدس وارد شود. خدایا خداوندا همه بیماران ما شفای عاجل کرامت بفرما. جانبازان عزیز انقلاب سلامتشان بدار. خدایا خداوندا به همه عاقبت خیر کرامت بفرما. بر محمد و آل محمد صلوات[1].

دفتر آیت الله هادوی تهرانی

 


[1] . مشروح بیانات حضرت آیت الله هادوی تهرانی در مراسم بزرگداشت مرحوم آیت الله مهدوی کنی (رضوان الله تعالی علیه)، مسجد گلشن شهرستان گرگان.

---------------------

لینک فایل صوتی سخنرانی معظم له