خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تفسیر قرآن، جلسۀ بیست و دوم: ضرورت حسن ظن به مؤمنین

دوشنبه, 29 تیر 1394 ساعت 14:26
منتشرشده در دیدگاه ها

بسم الله الرحمن الرحیم

«رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»[1]

همان طور که اشاره شد در سورۀ ابراهیم ـ علیه السلام ـ از دو آیۀ قبل از این یعنی آیۀ 35، اشاره می شود به ابراهیم و دعاهایی که او می کرده که با توجه به دعاها پیدا است که مربوط است به دوران پایانی زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ . آیات این طور شروع شد که «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ»،[2] که ابراهیم ابتدا دعا کرد برای مکه و بعد دعا کرد برای خودش و فرزندانش که آن ها را خدا از بت ها دور نگه دارد.

بعد این تعبیر در آیه داشتیم که «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ»،[3] این بت ها بسیاری را گمراه کرده و بعد در ادامه این جمله هست که «فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ».[4] در این آیه خداوند اشاره می کند به این دعای ابراهیم در ادامه آن دعا که رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ، خدایا من برخی از فرزندانم را در این سرزمین بی آب و علف، سرزمینی که نمی شود در آن زراعت کرد، عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ، در نزد خانۀ مورد احترام تو یعنی کعبه قرار دادم. رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ، من این ها را اینجا قرار دادم تا اقامه نماز کنند، فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ، کاری کن که دل های مردم به این ها توجه پیدا کند و این ها را از روزی های خودت رزق بده، لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ، شاید که این ها شاکر باشند.

این تعابیری که ابراهیم ـ علیه السلام ـ در این دعا دارد و در دعای قبل از آن که عرضه کرد به خداوند تبارک و تعالی اجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ، یک تفسیر ابتدایی و ظاهری اش این است که ابراهیم دارد برای خودش و فرزندانش دعا می کند و بعد دوباره رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي، از فرزندان خودم در این سرزمین قرار دادم.

حالا این بحث را مفسران مطرح کردند که مقصود از بنی، پسران بدون واسطۀ ابراهیم است؟ اسماعیل و اسحاق، یا نه، نوه ها و نتیجه ها را هم در بر می گیرد؟ که البته در زبان عربی کلمۀ ابن شامل نوه و نتیجه هم می شود؛ ولی خودِ ابراهیم ـ علیه السلام ـ همان طور که جلسۀ گذشته اشاره شد در آیۀ 36 معیار این ارتباط را بیان کرد. آنجا چنین گفت که فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ، معیار را تبعیت قرار داد. این طور عرضه داشت که آن کسانی که تابع من هستند، این ها از من هستند و آن کسانی که عصیان من می کنند، فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ. این مضمون همچنان که دیروز اشاره شد در مقابل آن داستانی است که ما در داستان نوح می بینیم که نوح ـ علیه السلام ـ برای پسرش از خدا تقاضا می کند و خداوند در قبال تقاضای نوح می فرماید «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ»،[5] این از اهل تو نیست، این یک عمل، یک کار غیر صالح است؛ یعنی خداوند این تفکر را که نسبت فامیلی موجب انتساب می شود را نفی می کند؛ و ابراهیم ـ علیه السلام ـ با همان نگاه الهی، با همان معیار خدایی در واقع اینجا بیان می کند که فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي، آن هایی که تابع من هستند از من هستند. خداوند تبارک و تعالی در سوره آل عمران آیۀ 68 این مضمون را تأیید می کند، می فرماید «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ»، سزاوارترین مردمان نسبت به ابراهیم، کسانی هستند که از ابراهیم تبعیت کردند، بعد مصداق بارز را اشاره می کند، می فرماید «وَهَذَا النَّبِيُّ»، این پیامبر، که اشاره است به وجود مبارک نبی اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  «وَالَّذِينَ آمَنُواْ»، و آن کسانی که ایمان آوردند؛ و این مضمونی که ابراهیم ـ علیه السلام ـ در اینجا اشاره می کند در واقع دارد یک معیار می دهد که کسانی که تابع ابراهیم هستند، این ها فرزندان ابراهیم محسوب می شوند و آن کسانی که تابع ابراهیم نیستند هرچند نسبت خونی با او دارند، آن ها فرزندان ابراهیم محسوب نمی شوند. بنابراین وقتی در این آیۀ 37 خداوند تبارک و تعالی به نقل از ابراهیم ـ علیه السلام ـ می فرماید که رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي، مقصود از ذریه با توجه به آن دو آیۀ قبل صرفاً فرزندان خونی ابراهیم ـ علیه السلام ـ نیستند، بلکه یعنی آن هایی که تابع ابراهیم هستند، راه ابراهیم را ادامه می دهند. اینجا عرضه می دارد خدایا من از فرزندانم، یعنی بعضی از فرزندانم در این سرزمین غیر حاصلخیر (که حالا ناظر است به مکه) اسکان دادم که البته داستان ابراهیم را می دانید که هاجر را آورد به آن نقطه ای که امروز مسجد الحرام است و آنجا آن داستان را شنیدید که هاجر به دنبال آب بین صفا و مروه تلاش می کرد و آنجا بود که زمزم جوشید و همان جا بود که ابراهیم ـ علیه السلام ـ با اسماعیل که بعد بزرگ تر شده بود کعبه را ساخت. وجود آب زمزم در آنجا باعث شد که قبیله ای به نام جُرهُم آمدند آنجا سکنی گزیدند. اول فقط هاجر بود و اسماعیل کوچک، بعد کم کم قبیله ای آمد آنجا و کم کم محل اسکان شد. بنابراین این مِن ذُرِّيَّتِي اول از همه مصداق بارزش خودِ اسماعیل ـ علیه السلام ـ است که نه تنها فرزند خونی ابراهیم است، بلکه آن شخصیت بزرگواری است که همچنان که دیروز اشاره شد وقتی ابراهیم ـ علیه السلام ـ در خواب را دید که اسماعیل را ذبح می کند و برای اسماعیل گفت، بدون درنگ این نوجوان جواب داد آنچه که به تو امر شده انجام بده که این برخورد، شخصیت برجستۀ اسماعیل ـ علیه السلام ـ  را نشان می دهد. بنابراین مصداق بارز و مصداق روشن إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ، اسماعیل ـ علیه السلام ـ است که در آن سرزمین اسکان داده شد با مادرش؛ اما با توجه به آن آیات قبلی همۀ آن هایی که ابراهیم را تبعیت می کنند، آن ها هم از ذریۀ ابراهیم هستند، فَإِنَّهُ مِنِّي برایشان صادق است، این ها از خانوادۀ ابراهیم محسوب می شوند، آن ها هم اگر اسکان پیدا کردند در وادی غیر ذِي زَرْعٍ، این دعا شاید شامل آن ها هم می شود. برای همین بعضی گفتند که البته این تأویل آیه است، حالا می تواند از مصادیق آیه باشد که در این آیه اشاره کردیم که خداوند تبارک و تعالی فرمود إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ، سزاوارترین مردمان به ابراهیم کسانی هستند که تابع او بودند، از او تبعیت می کنند، وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ، این نبی خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  و آن هایی که ایمان آوردند.

بله مصداق بارز أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ، مصداق روشنش اسماعیل است در کنار کعبه در مکۀ مکرمه، اما شاید مؤمنینی که امروز در قم، در این سرزمینی که اینجا هم از بعضی جهات از نظر آب و هوایی شباهت هایی به مکه دارد؛ یک وقتی یکی از شیعیانی که مربوط به یکی دیگر از کشورها بود آمده بود به قم، بعد که آمده بود دیدن من، به من می گفت این هوای قم شما آدم را یاد مکه می اندازد. اینجا به یک معنایی وادی غَيْرِ ذِي زَرْعٍ است؛ البته مثل مکه نیست؛ بله آنجا کعبه هست، کعبه جایی که ابراهیم ـ علیه السلام ـ آن را بنا کرد و نماد توحید است، علامت توحید است، ما به سمت او نماز می خوانیم به این اعتبار که این نماد توحید است؛ اما اینجا هم دفندختری از خاندان رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ  است و اینجا هم به تعبیری که در برخی روایات وارد شده عُش آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است. بنابراین ما امیدواریم همان طوری که بعضی گفتند که از مصادیق این آیه مؤمنینی هستند که در قم ساکن هستند، طلبه ها، غیر طلبه ها، هر کسی که مؤمن است، با ایمان در این شهر ساکن است، إن شاء الله که مشمول این دعا باشیم، إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ. اینجا ببینیم ابراهیم ـ علیه السلام ـ  به تعبیری پدر ما، با توجه به این توضیحاتی که دادیم عرضه می دارد لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ، تا این ها اقامه نماز کنند، نماز به پا دارند، آن ارتباط معنوی که قبلاً در آیات قبل اشاره کردم که بحث نماز فقط مقصود همین نمازی که می خوانیم نیست، بله این یکی از مصادیقش است، این ارتباط معنوی و قلبی با خداوند، این عبادت و بندگی خدا که اساس همۀ خیرات و برکات است؛ بعد اگر ما چنین کردیم، آن زمان اسماعیل ـ علیه السلام ـ چنین کرد که خداوند او را به عنوان یکی از اقامه کنندگان نماز معرفی کرد، آن وقت دعای ابراهیم فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ، یک کاری بکن دل های مردم به سمت این ها تمایل پیدا کند، مورد توجه مردم قرار بگیرند. قبلاً عرض کردم یکی از نیازهای ما، نیازهای عاطفی ما است که برای ما مهم تر است از نیازهای جسمی از جهتی، و یکی از مهم ترین نیازهای عاطفی ما این است که مورد محبت واقع شویم؛ تَهْوِي إِلَيْهِمْ یک بُعدش این است که در نزد مردم محبوب باشند. یک بُعد دیگرش اینکه این هایی که لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ، اقامه نماز می کنند، خصوصیتشان این است که اهل عبادت هستند، اهل بندگی هستند، اهل خدا هستند، وقتی مورد توجه مردم واقع شدند؛ یعنی مردم در واقع به این ارزش ها توجه پیدا می کنند. این ها در واقع امامت و رهبری معنوی مردم را به دست می گیرند. همان تعبیر که در آن دعا باز در قرآن وارد شده که ما را امام متقین، امام کسانی که اهل تقوا هستند قرار بدهد. «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»،[6] وقتی مردم به این ها توجه می کنند، این توجه به ارزش ها و آرمان ها است. وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ، این ثمرات، ثمرات مادی، بهره مندی های مادی، ثمرات معنوی، نعمت ها را به  ایشان بده، که إن شاء الله ما مشمول این دعای ابراهیم ـ علیه السلام ـ هستیم؛ دعای این پیامبر بزرگی که عمری را در توحید سپری کرد، دو تا فرزند او یعنی اسحاق و اسماعیل سلسله جنبان ادیان ابراهیمی بعد از او هستند. اسحاق در واقع فرزندانش هستند که موسی و عیسی ـ علیه السلام ـ از آن خانواده هستند و اسماعیل کسی است که نبی اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از فرزندان او است. این بزرگ شخصیت تاریخ توحید، قهرمان توحید، به تعبیر حضرت امام ـ رضوان الله علیه ـ  شیخ الانبیاء، دعا می کند و إن شاء الله این دعا اجابت می شود و إن شاء الله ما سعی کنیم، حالا که توفیق پیدا کردیم در این شهر هستیم، بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ، بله اینجا آب و هوایش به خوبی خیلی از جاهای دیگر نیست، همین کشور خودمان ده ها شهر دیگر داریم که آب و هوایش خیلی بهتر از قم است؛ ولی هیچ جا قم نمی شود؛ قم یک چیز دیگری است. حالا که ما توفیق پیدا کردیم در این سرزمین قرار گرفتیم، در این آشیانه آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ إن شاء الله لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ باشیم تا دعاهای ابراهیم برای ما إن شاء الله اجابت شود، فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ که این ها شاید شاکر باشند. حالا خدا این همه نعمت را داد، این ها توجه پیدا کنند و شاکر این نعمت باشند. در آیات قبل این عبارت را داشتیم که «لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ»،[7] که اگر شاکر بودیم قطعاً این نعمت بر ما افزایش پیدا می کند، خدا که در ناحیۀ او نه جهالتی هست که بی خبر باشد از ما، نه ضعف و ناتوانی هست که نتواند به ما کمک کند و به ما بدهد، نه بُخل هست که نخواهد با ما بدهد، نه ظلم هست، نه نامهربانی هست، خدای عالم قادر حکیم مهربان عادل، همه چیز از طرف خدا آماده است برای اعطاء به ما، این ما هستیم که باید ظرفیت پیدا کنیم تا به ما داده بشود. إن شاء الله که همۀ ما از مصادیق این دعا باشیم.

ابراهیم در ادامه عرضه می دارد «رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ»،[8] ما هر چه را که پنهان می کنیم و آشکار می کنیم تو می دانی، تو از همه چیز با خبری، تو از ما به ما نزدیک تری، «وَمَا يَخْفَى عَلَى اللّهِ مِن شَيْءٍ فَي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء»،[9] چیزی بر خدا مخفی نیست، «لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ»،[10] او گرفتار چُرت و خواب و غفلت نمی شود. خدایا از همه چیز ما با خبری، بنابراین اگر ما خدایی نکرده در آن خلوت خودمان گناهی می کنیم، غفلتی می کنیم تو با خبری

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَهَبَ لىِ عَلىَ الْكِبرَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ  إِنَّ رَبىّ‏ لَسَمِيعُ الدُّعَاء»[11]عرض کردم از آیات پیدا است که این اواخر عمر ابراهیم است. وقتی دعا می کند دعا برای خودش هم می کند، رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ، من را اقامه کنندۀ نماز قرار بده، نمی گوید من قهرمان توحید هستم، من خودم اقامه کنندۀ نماز هستم، عرض کردم این ادب انبیاء ـ علیهم السلام ـ که در مقابل خدا هیچ چیز برای خودشان قائل نیستند، همین است که این ها را رسانده به مقصد. آن تعبیر زیبای آن شاعر نازک گوی ایرانی که «شبنم به آفتاب رسید از فتادگی» می گوید این شبنم به خاطر اینکه افتاده حال و متواضع بود و ادعایی نداشت به آفتاب رسید، یعنی بخار شد و به آسمان رفت؛ حالا این تعبیر و تشبیه است. انبیاء ـ علیهم السلام ـ  از این قبیل هستند، این ها به آفتاب رسیدند از فتادگی. بعد از عمری عبادت و بندگی و خلوص و تواضع و حرکت در راه خدا، یک ذره ادعا ندارد در مقابل خدا. «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي»[12] من و فرزندانم را مُقِيمَ الصَّلاَةِ قرار بده، کسانی که اقامه نماز کنند، «رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء»،[13] دعای من را قبول کن.

ابراهیم یک گفتگوی دوستانه ای با خدا دارد. این ابراهیم خلیل که گفته می شود، این خله، این دوستی، به خاطر این حال و هوایی است که ابراهیم ـ علیه السلام ـ دارد. در ادامه عرضه می دارد «رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ»،[14] دعا می کند بخشش و غفرانت برای من، برای پدر و مادرم و برای همۀ مؤمنین، «يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ»،[15] که دعایش اختصاص ندارد فقط به خودش، اینکه این قدر به ما هم تأکید شده که برای همدیگر دعا کنیم، برای مؤمنین دعا کنیم. این دعا کردن برای یکدیگر، غیر از اینکه اجابت می کند دعایی که برای خودمان هست، غیر از اینکه به تعبیر برخی روایات وقتی تو برای مؤمنین دعا می کنی ملائکه برای تو دعا می کنند، غیر از آن باعث می شود ما آن حالتی که به تعبیر قرآن غل در بعضی از قلب ها گاهی پیدا می شود، یک حالت غلی، یک حالت گرفتگی، یک حالت دشمنی با بعضی از مؤمنین که در قرآن هست که این در بهشت برداشته می شود،[16] این غل وقتی ما دعا می کنیم برای افراد از بین می رود و کم می شود. اینکه به ما توصیه شده دعای نماز شبمان، إن شاء الله که توفیق نماز شب داشته باشیم. نماز شب همه بلدیم، چهار تا 2 رکعتی مثل نماز صبح است و بعد یک 2 رکعتی شفع و یک 1 رکعتی وتر. در آن نماز وتر که 1 رکعتی است که در واقع آخر نمازهای شب است، آن لحظه ای است که دیگر ما توقع داریم إن شاء الله همۀ دعاهای ما اجابت شود، مستحب است که در دعای وترمان غیر از طلب مغفرت برای خودمان، برای مؤمنین دعا کنیم. حالا دعا برای مؤمنین یک وقت مثل این تعبیر یک تعبیر کلی است،  مستحب است که ما نام ببریم افراد مؤمنی را که می شناسیم. ببینید فرض کنید الآن موقع نماز وتر است و دستتان رو به آسمان در حال قنوت، حالا می خواهید نام ببرید، بعد حتی بنابر برخی نقل ها و روایات چهل نفر مؤمن را نام ببرید؛ خب شما باید در اطرافیانتان جستجو کنی و چهل تا مؤمن را نام ببری. حالا اولاً این جستجوی از مؤمنین یک مقدار حسن ظن را در ما ایجاد می کند، یکی از آفات روزگار ما توسعه سوء ظن است، اینکه ما همش به همدیگر به نگاه بد نگاه کنیم، همش این طور نگاه کنیم که دیگری نیت بدی دارد، کاری بدی انجام می دهد، این بسیار برای جامعه مضر است، آرامش و امنیت روحی و روانی را در جامعه از بین می برد، حسن ظن نسبت به یکدیگر باید داشته باشیم. اینکه در روایت وارد شد «ضع امر اخیک علی احسنه»،[17] کار برادرت را به بهترین وجهش حمل کن؛ یعنی حسن ظن به هم داشته باشیم. اگر می بینیم مثلاً ماه مبارک رمضان است یک کسی روزه نمی گیرد، نگوییم این بی دین است و روزه نمی گیرد، بگوییم نه شاید مریض است، عذر دارد، نمی تواند روزه بگیرد، حسن ظن نسبت به هم داشته باشیم. یکی از عوامل حسن ظن همین است که انسان برای همدیگر دعا کند، به نام دعا کنیم، وقتی به نام دعا می کنیم، اصلاً پیش خودمان این را تجربه کنید، إن شاء الله امشب شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان توفیق نماز شب پیدا کنید و در آنجا دعا کنید چهل تا مؤمنی که می شناسید را نام ببرید. لازم نیست به عربی دعا کنید، اینجا این نکته را توجه داشته باشید؛ در نماز، قرآن، ذکر و دعا مطلقا جایز است. در مورد دعا تقریباً همۀ فقها گفته اند که دعا به غیر عربی جایز است و در قنوت همۀ این را قبول کردند، حالا در غیر قنوت بعضی شاید یک تردیدی داشته باشند که البته تردید به جایی نیست. بنابراین حالا دعا می کنید در قنوت به خصوص نمازهای مستحبی، حالا بعضی از عزیزان عربی بلد نیستند نگران هستند که حتماً عربی بگویند، نه لازم نیست، فارسی دعا کن برای مؤمنین. این دعا کردن برای مؤمنین باعث می شود که این حالت غلی که در قلب ما هست نسبت به مؤمنین کاهش پیدا کند، سوء ظن ما نسبت به هم از بین برود، حسن ظن پیدا کنیم. بعد هم بگوییم به همدیگر، این هم خوب است، به دوستت بگو فلانی من برای شما دعا می کنم؛ به هم بگویید که همدیگر را دعا می کنید، این باعث می شود محبت در جامعه افزایش پیدا کند. جامعۀ دینی یک جامعۀ پر از محبت است، مؤمنین «رحماء بینهم»[18] بینشان محبت است. این محبت اجتماعی، محبت بین آحاد مردم در جامعه باعث می شود که جامعه انسجام پیدا می کند، مستحکم می شود، تار و پود جامعه به هم مرتبط می شود، بعد جامعه امن می شود، آرامش روحی و روانی پیدا می شود و جامعه امن جایی می شود که انسان در آن بهتر رشد می کند، جایی می شود که انسان می تواند بهتر لذت ببرد از همه چیز، حتی از امور مادی؛ در جامعه ای که آدم ها ارتباط عاطفی شان قطع می شود، مثل دنیای غرب که متأسفانه امروز دارد آفاتش به سمت ما می آید با سرعت، طرف از بیشترین امکانات زندگی بهره مند است؛ اما لذتی نمی برد، به خاطر اینکه تنها است، بی پناه است، احساسش این است که نه دیگران او را دوست دارند نه او دیگران را دوست دارد و از آن طرف با قطع ارتباطش از خدا دیگر پناهی ندارد، پایگاهی ندارد. جامعۀ ایمانی یک جامعه ای است که از یک طرف آدم ها همدیگر را دوست دارد، محبت دارند،؛البته به تعبیر روایات این محبتشان لله است؛ یعنی ما وقتی دعا می کنیم برای مؤمنین در نماز وتر به خاطر چی دعا می کنیم؟ به خاطر ایمانشان. آن جهتی که باعث این دعا می شود ایمان آن ها است؛ یعنی ما اگر دیگری را دوست داریم به خاطر فضایلش، به خاطر خوبی هایش، به خاطر ایمانش، به خاطر تدینش. بنابراین جامعۀ ایمانی و جامعۀ دینی یک جامعه ای است که افراد به خاطر ایمان نه به خاطر پولش، نه به خاطر قدرتش، به خاطر ایمانش، به خاطر تقوایش او را دوست داریم. وقتی به هم اظهار محبت کردیم گفتیم آقا من تو را دعا می کنم، او گفت من شما را دعا می کنم و راست هم گفتیم، نه تعارف بزنیم، بینمان محبت ایجاد می شود، این محبت جامعه را به هم مرتبط می کند؛ این جامعۀ به هم مرتبط یک جامعه ای می شود که انسان در آن آرامش پیدا می کند، از نعمت های خدا لذت می برد، نگاه دین را به زندگی ببینید. حالا بعضی ها می گویند دین فقط دستور می دهد، د ائم می گوید این کار را بکن آن کار را نکن، انسان امروز هم دیگر حوصله اش از این دستورات سر رفته، دیگر آمادگی اینکه به او بگویند این کار را بکن و آن کار را بکن ندارد، نه آقا دین به ما یک روش، یک منش، به تعبیر امروزی یک سبک زندگی یاد می دهد که اگر این طوری زندگی کنی لذتی که از زندگی می بری خیلی بیشتر از لذتی است که اگر آن طوری زندگی نکنی، می بری.

این ماه مبارک رمضان ماه دعا است، دعا برای همدیگر حتماً دعا کنیم. بگردیم ببینیم چهل تا مؤمن دور و برمان پیدا می کنیم که برایش دعا کنیم در نماز شبمان. گاهی وقت ها ما بخیل هستیم، در دعا هم بُخل داریم، می خواهیم چیزی بخواهیم فقط برای خودمان می خواهیم، دیگر خیلی که دست و دلبازی کنیم برای بچه مان، زنمان، یک کمی که دست و دلبازتر شدیم برای فامیل هایمان. حالا دعا کن برای مؤمنین، حتی برای آن برادر مؤمنت که احیاناً یک اختلافی هم با او داری؛ ولی ایمانش را قبول داری؛ اما خب به هر دلیلی با او اختلاف داری. بگردیم اولاً ببینیم چهل تا مؤمن اطراف خودمان می بینیم، اگر نمی بینیم یک کمی به خودمان برگردیم، شاید ما اشکال داریم، اطرافیان اشکالی ندارند، ما اشکال داریم که مؤمنین را نمی بینیم. شاید ما سوء ظن داریم که باعث می شود خوبی های دیگران را نبینیم، یک کمی حسن ظن پیدا کنیم، محبت پیدا کنیم. این ماه مبارک رمضان ماه تمرین خوبی ها است، تمرین فضایل است. این فرصت چند روز باقیمانده که خیلی سریع خواهد گذشت، حالا احتمال زیاد طبق پیش بینی ها شنبه روز عید خواهد بود، البته حالا تا نهایتاً رؤیت چه چیز را ثابت کند؛ چیزی از ماه مبارک رمضان نمانده، إن شاء الله این فرصت باقیمانده را خوب استفاده کنیم.

عرض کردم محبت معیاری است در جامعۀ ایمانی که ما نسبت به هم محبت داشته باشیم به خاطر فضایل، به خاطر ایمان، به خاطر تقوا و قرآن هم وقتی خواست ما را ارجاع بدهد به اهل بیت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به قربی رسول از تعبیر مودت استفاده کرد. یعنی تبعیت همراه با محبت، یا محبتی که منشأ تبعیت باشد، صرف تبعیت نیست، تبعیتی است همراه با محبت، همراه با عشق، با اشتیاق. ما آن ها را دوست داریم الحمدلله، به خاطر چی؟ به خاطر فضایلشان، به خاطر صفات نیکویی که داشتند. این محبت ما نسبت به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ محبت نسبت به فضایل است. إن شاء الله همین محبت باعث شود که ما هم خودمان اهل فضایل شویم، اهل این مسیر شویم.

السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و رحمة الله و برکاته.

خدایا تو را به محمد و آل محمد قسمت می دهیم ما را آنی در دنیا و آخرت از محمد و آل محمد جدا نفرما.

گناهان ما را ببخش و بیامرز.

عاقبت همۀ ما ختم به خیر بگردان.

به همۀ ما توفیق تشخیص وظیفه و عمل به آن کرامت بفرما.

قلب و دل امام زمان از ما راضی و خشنود گردان. فرجش نزدیک تر بفرما.

خدایا گذشتگان ما، آنهایی که بر ما حق دارند، علمای گذشته ما، مراجع گذشته ما، امام راحل، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، مقامشان عالی است متعالی بفرما.

خدایا خداوندا همۀ خدمتگزاران به اسلام، مراجع معظم تقلید، رهبر عزیز انقلاب مؤید و منصور بدار.

خدایا خداوندا دشمنان اسلام نابود کن.

خدایا خداوندا به همۀ ما توفیق خدمت به اسلام و مسلمین کرامت بفرما.

بر محمد و آل محمد صلوات.[19]

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک مرتبط:

فایل صوتی

 


[1]. إبراهیم، 37.

[2]. همان، 35.

[3]. همان، 36.

[4]. همان.

[5]. هود، 46.

[6]. الفرقان، 74.

[7]. إبراهیم، 7.

[8]. همان، 38

[9]. همان.

[10]. البقرة، 255.

[11]. إبراهیم، 39.

[12]. إبراهیم، 40.

[13]. همان.

[14]. إبراهیم، 41.

[15]. همان.

[16]. الحجر، 47.

[17]. محمد بن یعقوب الکلینی، الكافي، ج‏ 2، ص 362، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران‏، چاپ چهارم‏، 1407 ق‏.

[18]. الفتح، 29.

[19]. تفسیر قرآن آیت الله هادوی تهرانی در مسجد مدرسۀ آیت الله العظمی گلپایگانی، جلسه 22، 23/4/1394.