خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

یادگیری زبان عربی در حد مکالمه و نه صرفاً اینکه فقط بتوانیم حدیث یا کتاب‌های متعارف حوزه را بخوانیم، بر هر طلبه ای امروز واجب عینی است.

دوشنبه, 13 آبان 1392 ساعت 13:59
منتشرشده در دیدگاه ها

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و الطیبین الهداة المهدیین سیما بقیة الله فی الأرضین ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ

حقیقت حج

 من ‌امروز بجای روایت می‌خواهم چند نکته دربارۀ حج  بگوییم. نکته اول دربارۀ حقیقت حج است که یک عبادت است با ویژگی های خاص. خداوند تبارک و تعالی از همۀ آن‌ها که توانایی دارند ـ چنان‌که در فقه بحث می‌کنیم؛ یعنی توانایی مالی، توانایی زمانی، توانایی بدنی و توانایی طریقی ـ خواسته‌است که در یک زمان خاصی، در یک ایام معلوم و معدودی که خیلی هم معدود و مشخص است، عمل حج را انجام بدهند. لازمۀ چنین عبادتی که برای آن به همۀ مؤمنین خطاب شود «لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلاً»،[1] آن هم در روزهای مشخص نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم ذی الحجة، این است که به صورت طبیعی در آن منطقه جمعیت خیلی زیادی جمع خواهند شد. وقتی که این جمعیت زیاد در نقطه کوچک جمع می‌شوند، قطعاً مسائل و مشکلاتی پیش خواهد آمد و همیشه حج چنین مشکلاتی را دارد. فضایی که خداوند تبارک و تعالی در حج ایجاد کرده‌است با چیزی که ما به طور طبیعی از یک عبادت انتظار داریم، متفاوت است؛ چون انتظار ما از یک عبادت این است که به ما آرامش بدهد و در یک فضایی باشد که بتوانیم در آن فضا به خداوند تبارک و تعالی و امور معنوی بیشتر توجه پیدا کنیم در حالی که به ظاهر، حج ویژگی‌های دارد که درست عکس این است؛ یعنی آن شلوغی جمعیت باعث می‌شود که اصلاً نتوانیم تمرکز کنیم. بنابراین آن‌ها که اولین بار به حج می‌آیند،در حج معمولاً دو مشکل برای آن‌ها هست: یکی مشکل ازدحام جمعیت و شلوغی و و سر و صدا و دیگری رعایت کردن احکام برای ما ها که متشرعیم و به احکام توجه داریم. البته بعضی از آن‌ها که می‌آیند حج واقعاً جاهل‌اند، مثلاً نمی‌دانند حج چیست و برای چه آمده‌اند و قرار است چه کار کنند و اصلاً احکام نمی‌دانند. قدم به قدم می‌پرسند و از هر کسی می‌پرسند و خیلی هم توجه ندارند که از چه کسی می‌پرسند؛ مثلا فردی می‌پرسد طواف چیست، کسی می‌گوید برو همین طوری که مردم دور کعبه می‌چرخند تو هم بچرخ. بعد می‌گویید حالا چه کار کنم؟ کسی می‌گوید حالا دو رکعت نماز بخون. بعد می‌گوید الآن چه کار کنم، می‌گوید برو همان جا که مردم می‌روند و شما هم از این سو به آن سو برو. یعنی واقعاً نمی‌داند. اصلاً برخی از افراد طواف، سعی، نماز و خیلی چیزها را متوجه نیستند و سؤال‌های خیلی جالبی هم می‌پرسند که معلوم می‌شود که نسبت به احکام خیلی نا آشنا هستند. برخی دائم نگرانند که فلان عمل را با نیت انجام دادند یا نه. معمولاً مشکل وسواس در نیت پیدا می‌شود درحالی که به قول مرحوم ابن طاووس اگر خداوند ما را مکلف به انجام عملی بدون نیت می‌کرد، تکلیف به غیر مقدور بود؛ چون همین که ما می‌خواهیم عملی را انجام بدهیم، به صورت طبیعی نیت انجامش را داریم. بنابراین نیت کردن کار مشکلی نیست ولی برخی از دوستان ما و روحانیان کاروان نیت را به یک مشکل جدّی برای زائر تبدیل می‌کنند. ما برخورد کردیم به زائر ایرانی در فرودگاه جده موقع برگشت از حج که می‌گوید من می‌خواهم نماز صبح بخوانم شما بیا نیتش را برای من بگو. گفتم مگر شما تا به حال نماز صبح نمی‌خواندی؟ گفت چرا می‌خواندم. گفتم نماز صبح‌هایت را بدون نیت می‌خواندی؟ گفت نه. گفتم پس همان طوری که می‌خواندی بخوان. امسال یک کسی به من می‌گوید: آقا آیا این درست است که می‌گویند سعی قدیم و سعی جدید و باید از مسعای قدیم رفت. گفتم رها کن این‌ها را. دوباره گفت بالاخره اینکه می‌گویند فرق می‌کند، چه خواهد شد؟ فکر می‌کرد من مسأله بلد نیستم. گفتم رها کن و سعی‌ات را انجام بده مثل همۀ آدم‌های دیگر. بعد دیدم که نه گویا این فرد نمی‌تواند مثل آدم‌های دیگر عمل کند! و دیدم که رفت در قسمتی که همه از مروه می‌آیند به صفا، او در فشار جمعیت از صفا می‌رود به سمت مروه. آن قسمت فقط چند گروه می‌روند: یک گروه از جمع ما شیعیان و یک گروه از این وهابی‌ها. بعضی از وهابی‌ها آن مسعای جدید را مجزی نمی‌داند. یادم است یکی از آقایان معروف اولین بار بود که حج آمده بود و شاید آخرین بار هم بود؛ چون دیگر بعد از آن ایشان را ندیدم. به ایشان گفتم حج چطور بود؟ گفت حاج آقا من که چیزی نفهمیدم و دائم نگران بودم که طوافم را درست انجام می‌دهم، شانه‌ام برنگردد، کسی هُل ندهد، نمازم را درست بخوانم! غرض اینکه  این حج با این عظمت، آن عبادات و این عمق می‌گذرد و هیچ چیزی از آن نصیب فرد حاجی نمی‌شود. تحفظ بر احکام خوب است؛ ولی این مقدار نگرانی برای احکام باعث می‌شود حج که ذاتاً عمل مشکلی نیست، به عمل مشکلی تبدیل شود.

سِرّ حج

واقعا سِرّ حج چیست. اگر خود حج هم مشکل نباشد، مشکل جمعیت و سر و صدا هست؛ فشار دادن و ازدحام و مانند آن هست. من معتقدم خداوند تبارک و تعالی در حج یک آزمون سخت را پیش پای انسان قرار داده‌است و آن اینکه شخص بتواند در آن شرایط شلوغی و هیاهو به توجه، ذکر و آرامش درون برسد؛ شرایطی است که به صورت طبیعی نمی‌شود در آن توجه پیدا کرد و عواملی که توجه انسان را از بین می‌برد در آن شرایط زیاد است. خداوند تبارک و تعالی از ما خواسته است بیاییم حج و این عبادت بسیار بسیار برجسته را انجام بدهیم؛ عبادتی که تمام اشکال توحید در آن به نحوی متجلی است. در حقیقت تمرین کنیم که در آن آشوب و شلوغی بتوانیم به توجه، ذکر و آرامش درون برسیم که اگر کسی بتواند چنین کاری کند، آن موقع در شرایط عادی بیرون از حج و در زندگی روزمره می‌تواند ذکرش را و توجه‌اش را حفظ کند. وقتی آدم در آنجا به آرامش درون برسد، به یک نوع آرامش بیرونی هم می‌رسد؛ یعنی دیگر از آن آشوب‌ها و شلوغی‌های ظاهری محفوظ می‌ماند. دیگر گویا آن سر و صداها نمی‌آید؛ انگار کسی دور و برش نیست که هلش بدهد؛ البته تا کسی آنجا نرفته و تجربه نکرده‌است، این را نمی‌تواند بفهمد ولی واقعاً همین‌طور می‌شود که آدم در آنجا در همان شلوغی یک آرامش و یک سکوت و خلوت بودنی را احساس می‌کند. این دفعه ، فقط طواف نساء من با فشار جمعیت همراه بود که که جمعیت هم جمعیت شیعه بود و فشار هم فشار صلوات بر محمد و آل محمد؛ چون شیعه‌ها به صورت گروهی طواف می‌کنند و هرجا که فشار جمعیت زیاد می‌شود یک صلوات می‌فرستند و راه را باز می‌کنند. البته امسال بیست درصد زائر خارجی و پنجاه درصد زائر داخلی را کم کرده بودند. چیزی حدود یک تا یک و نیم میلیون جمعیت حاجی کم شده بود؛ ولی باز هم فضای مسجد الحرام به دلیل تعمیرات کم شده بود.

علی ای حال می‌خواهم عرض کنم که حج طبیعتش به سبب نوع دعوتی که خدا کرده است، نا آرام است و اگر کسی در آن نا آرامی ‌به آرامش برسد، در دنیای عادی، در زندگی روز مره می‌تواند به آرامش برسد و به نظر من یکی از اسرار حج هم همین است که شاید کمتر به آن توجه می‌شود، آثار حج که در روایات وارد شده‌است، واقعیاتی است که اگر انسان به حج برود می‌تواند این واقعیات را تجربه کند.

بعد اجتماعی حج

ابعاد حج منحصر در این نکته ای که گفتم نیست. حج چه در بعد فردی و چه از لحاظ اجتماعی غیر قابل احصاء است. اما در بعد اجتماعی وقتی به حج نگاه می‌کنیم یکی از آثار حج این است که سالی یکبار از هر طایفه‌ای از مسلمان‌ها نماینده‌ای در این نقطه جمع می‌شوند و این یک فرصت استثنایی است که هیچ دینی چنین ظرفیت و قابلیتی را نداشته و ندارد که نماینده‌ای از تمام پیروانش از کشورهای مختلف با فرهنگ‌های متفاوت را در یک زمان خاصی در یک مجموعه‌ای جمع کند. این یک فرصت استثنایی  است. اگر ظرفیت سازی می‌شد و از این فرصت استفاده می‌شد، قطعاً می‌توانست به عنوان یک ابزار مهم برای حل مشکلات جهان اسلام به کار برود. اینکه مردم از سرزمین‌های مختلف بیایند در آنجا و حضوراً همدیگر را ببینند از نزدیک مسائل هم را از یکدیگر بشنوند حتی در زمان ما که امکان ارتباطی بسیار گسترده است فرق دارد با اینکه از طریق رسانه یا ابزارهای ارتباطی از یکدیگر اطلاع پیدا کنند چه برسد به زمان‌های گذشته که این چنین امکاناتی نبوده‌است.

زبان واحد، ضرورت دنیای اسلام

یک مشکلی که همیشه در جهان اسلام داشته‌ایم و متأسفانه برای این مشکل کار جدی نکرده‌ایم، مشکل زبان است. اگر همۀ جهان اسلام و در رأس آن‌ها ما سرمایه گذاری می‌کردیم که همۀ آحاد مردم زبان دین خودشان را که عربی است، یاد بگیرند، قطعاً یکی از فوایدش ارتقاء دانش دینی و به تبع آن بینش دینی و به تبعش ایمان دینی در جامعه بود. متأسفانه ابزارهای مختلف از جمله فضاسازی‌های ذهنی که توسط عده‌ای به خصوص دشمنان اسلام در دوره‌های اخیر صورت گرفته‌است، مانع جدی پیشرفت در این جهت بوده‌است. امروز هم شما متأسفانه می‌بینید در جامعه و در کشور خودمان یادگیری زبان انگلیسی اولویت دارد و به یادگیری زبان عربی اهتمامی نمی‌شود. حتی متأسفانه در بین طلاب و تحصیل کردگان علوم دینی این اهتمام وجود ندارد؛ در حالی که من بارها گفتم که یادگیری زبان عربی در حد گفتگو و مکالمه و نه صرفاً اینکه فقط بتوانیم حدیث یا کتاب‌های متعارف حوزه را بخوانیم، بر هر طلبه ای امروز واجب عینی است؛ یعنی الآن شماهایی که یاد نگرفتید یک واجبی را تا الان ترک کردید! واجب است که شماها بلد باشد. در جهان امروز اصلاً پذیرفته نیست که کسی بگوید من عالم دینی هستم ولی زبان عربی بلد نیستم. این اصلاً قابل قبول نیست. مگر می‌شود کسی که عالم دینی است، دینی که تمام مصادر آن به عربی است، عربی بلد نباشد. شما می‌بینید یک طلبه‌ای را از فلان جا، از پشت کوه‌ها، از یک جایی از آفریقا می‌آورند به عربستان و دو سال درس‌های دینی به او یاد می‌دهند که به لحاظ دینی اطلاعات خیلی اندکی است.  بعد دو سال می‌رود سوریه و دو یا چهار سال هم می‌رود به مصر  و  در دانشگاه الازهر درس دینی می‌خواند. درپایان به راحتی عربی صحبت می‌کند. آن‌گاه ما به آن‌ها چگونه بگوییم سی سال است که در حوزۀ علمیه قم درس می‌خوانیم و سه سالش را عربی خوانده‌ایم؛ به اندازه نصف تحصیلات طلبۀ آن‌ها عربی خوانده ایم اما بلد نیستیم عربی حرف بزنیم. اصلاً کسی باورش نمی‌شود! یا کسی بگوید چه کتابی برای عربی خواندید بگوییم مغنی. آن‌گاه بگوید چطوری شما عربی معمولی بلد نیستی رفتی مغنی خواندی؟ این کتاب که برای متخصصان زبان عربی در حد دکترای ادبیات عرب است! واقعاً این بلد نبودن زبان واحد یکی از مشکلاتی است که من همیشه در هر جایی که مسلمان ها با ملیت‌های مختلف جمع می‌شوند با آن مواجهم. امسال در مکه نمی‌توانستیم مثل هر سال همایش فرهیختگان را در خود بعثه برگزار کنیم به خاطر محدودیت‌هایی که دولت عربستان اعمال کرده بود و از ورود افراد خارجی به بعثه ایران چون جلوگیری می‌کرد. مجبور شدیم در یکی از هتل‌های نزدیک بعثه برگزار کنیم. در آنجا امکان ترجمه همزمان نبود. من همان جا به همه گفتم، وقتی من در جمع مسلمان‌هایی قرار می‌گیرم که از کشورها و ملیت‌های مختلف با زبان‌های مختلف هستند این مشکل زبان واحد نداشتن را بیشتر احساس می‌کنم. این مشکل را من 24 سال قبل وقتی در سوئیس در یک حلقه کوچکی، 7 تا 8 نفری، احساس کردم. دیدم این جمع کوچک یک زبان مشترک ندارند. یک مطلب که من می‌گفتم، یکی ترجمه می‌کرد به اردو، دیگری به از اردو به انگلیسی، سومی از از انگلیسی به فرانسوی و چهارمی از فرانسه به عربی؛ یعنی برای این هشت نفری آدم چهار نفر ترجمه می‌کردند! من آنجا به خودم گفتم  اگر همۀ ما زبان عربی زبان دین‌ ما را  بلد بودیم، چه قدرتی می‌شد برای مسلمانان. ببینید یهودی‌ها در کل جهان یک جمعیت اندکی هستند. جمعیت کل یهود از کل تهران کمتر است اما همین یهود که تمام عالم را الآن اداره می‌کند این ویژگی را دارند که علی رغم اینکه از ملیت‌های مختلف هستند یکی آمریکایی، یکی انگلیسی، یکی فرانسوی، یکی ایرانی و یکی عرب، همۀ ایشان غیر از زبان‌های ملی خودشان زبان عبری را بلدند. به همین دلیل همه با هم می‌توانند ارتباط برقرار کنند. اینها اصلاً جرء وظایف دینیشان آموزش زبان عبری است و به بچه‌هایشان در هر جای دنیا زبان عبری را یاد می‌دهند و از این طریق هم بچه‌ها با منابع آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. کتاب‌هایشان به زبان عبری است. منابع‌شان به زبان عبری است. اما در بین مسلمانان حج برگزار می‌شود و یکی از مشکلات واقعاً همین نبود زبان مشترک است. ما برای اینکه تا حدی این مشکل را حل کنیم جمعی از افرادی که آشنا به زبان هستند چه در اعضای کاروان‌ها و چه در بین روحانیون و چه غیر آن‌ها داریم.

در هر حال اگر امروز طلبه‌ای عربی بلد نباشد و برود اروپا، او را عالم دین نمی‌دانند. این عذر نیست که من ایرانی‌ام و عربی بلد نیستم. این را قبول نمی‌کنند.

تبلیغ انزوا طلبی در حج

مشکل دیگری که واقعاً وجود دارد ذهنیت‌هایی است که در جهان اسلام ایجاد می‌کنند. دائم برای حاجی‌ها تبلیغ می‌کنند که شما وقتی می‌روید حج، فقط باید حج انجام بدهید و کار دیگری نباید بکنید. مقام معظم رهبری در سخنرانی حج  فرمودند بعضی‌ها می‌گویند مرگ بر آمریکا مثلاً جدال در حج است. ایشان فرمودند درست که جدال در حج ممنوع است ولی برائت از مشرکین جزء وظایفی است که باید در حج انجام بشود. آن جدال ربطی به این برائت از مشرکین ندارد. متأسفانه این نوع تفسیر‌های ناصواب در جهان اسلام توسعه دارد. کشورهای مختلف به خصوص کشورهایی که زائرشان با سازمان‌های خاصی می‌آیند، یکی از چیزهایی که به آن‌ها دائم تذکر داده می‌شود این است که آنجا می‌روید، فقط حج انجام بدهید و کاری به کار دیگری نداشته باشید؛ با هیچ کس هیچ صحبتی نکنید. عربستان هم که میزبان است و این همه از برکات حج استفاده می‌کند و در آمد چندین  میلیاردی حج و عمره را دارد، بر این مسأله تأکید می‌کند که اینجا هیچ ارتباطی نباید باشد. امسال یکی از دوستان طلبه جامعة المصطفی ما از کشورهای آفریقایی در حیاط مسجد النبی با من برخورد کرد. عجله داشتم که به نماز ظهر برسم. موبایلم دادم به ایشان که فلان شمارۀ تلفن را بخواند و ثبت کند. یکی از این مأموران به اصطلاح امر به معروف سعودی گفت برای چی موبایل را دادید به ایشان؟ دادن موبایل ممنوع است! اصلاً اینجا صحبت کردن ممنوع است! نهایتاً حق داری بگویی سلام بیشتر از این حق نداری بگویی. این ذهنیتی است که متأسفانه در عربستان اگر البته بتوانند که نمی‌توانند می‌خواهند ایجاد کنند.[2]

 


[1]. آل عمران / 97.

[2] . بیانات آیت الله هادوی تهرانی ـ دامت برکاته ـ در ابتدای دروس خارج فقه و اصول 07/8/92.