خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

اهداف نهضت عاشورا

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 12:28
منتشرشده در دیدگاه ها

مـقـصود از (اهداف) امام حسين (ع) در حادثه كربلا، چيزهايى است كه آن حضرت براى دست يافتن به آنها يا تحقق آنها ـ هر چند در زمانهاى بعد ـ دست به آن قيام زد و در اين راه ، شهيد شد. فهرستى از اين اهداف مقدس به اين صورت است:
1 ـ زنده كردن اسلام
2 ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهيت واقعى امويان
3 ـ احياى سنت نبوى و سيره علوى


4 ـ اصلاح جامعه و به حركت در آوردن امت
5 ـ از بين بردن سلطه استبدادى بنى اميه بر جهان اسلام
6 ـ آزاد سازى اراده ملت از محكوميت سلطه و زور
7 ـ حاكم ساختن حق و نيرو بخشيدن به حق پرستان
8 ـ تاءمين قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع
9 ـ از بين بردن بدعتها و كجرويها
10 ـ تاءسيس يك مكتب عالى تربيتى و شخصيت بخشيدن به جامعه
اين هدفها، هم در انديشه و عمل سيدالشهدا، جلوه گر بود، هم در ياران و سربازانش .
از جمله سخنان امام حسين (ع ) كه گوياى اهداف اوست ، عبارت است از: (انّما خَرَجتُ لطلبِ الاصلاحِ فى اُمة جدّى ، اريدُ اَن آمُرَ بالمعروفِ و اَنهى عن المنكر و اسير لسيرة جدّى و ابى على بن ابى طالب).1
و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت: (... انـا اَدعـوكـُم الى كـتـاب اللّه و سنّة نبيهِ، فانّ السُنة قد اُميتت و البدعةَ قد اُحييت فان تَسمَعُوا قولى اَهدكم سبيل الرشاد).2
و در نـامه اى كه همراه مسلم بن عقيل به كوفيان نوشت ، رسالت امامت را اينگونه ترسيم فرمود: (... فَلَعَمرى ما الامامُ الا العامِلُ بالكتابِ وَ الاخذُ بالقسط و الدائنُ بالحق و الحابس نفسه على ذات اللّه و السلام ).3
و در كربلا به ياران خويش فرمود: (اَلا تـَرَونَ اِلىَ الحـقِّ لا يـُعملُ به والى الباطِلِ لا يُنتَاهى عَنْه ليَرغَبِ المُؤ منُ فى لقاء اللّه ، فانّى لا اَرَى الموت الا سعادةً و الحياة مَعَ الظالمين الاّ بَرَماً).4
از حسين اكتفا به نام حسين
نبود در خور مقام حسين
بلكه يابد كه خلق در يابند
علت اصلى قيام حسين
كشته شد زير بار ظلم نرفت
به به از قدرت تمام حسين
بهر احياى دين شهادت يافت
زنده شد نام دين زنام حسين 5
در این مجال پیش آمده سعی خواهیم نمود مهمترين اهداف نهضت عاشورا را بررسی نموده و به مرور در طول ایام محرم ارائه نماییم:
1 ـ احياى كتاب و سنت
امـامـان شـيعه، يكايك رسالت احياگرى دين را داشته اند و هر يك از مظاهر اسلام راكه از يـاد مـى رفـته يا تحريف مى شده است، در چهره راستين و بى تحريفش مى نمايانده اند. حـتـى دربـاره امـام زمـان نـيـز تـعبير (محيى شريعت) و از بين برنده (بدعت) به كار رفـتـه اسـت و در دعا از خداوند مى خواهيم كه به دست آن منجى موعود آنچه را كه به دست ظـالمـان از مـعـالم و نـشـانـه هاى دين و ديندارى از ميان رفته و مرده است، زنده سازد: (وَ اءَحـى بـِهِ ما اَماتَهُ الظالمُونَ من مَعالِمِ دينكَ).6 در دعاى ديگرى خواستار ظهور آن حضرت و احياء سنتهاى پيامبران و تجديد ابعاد از ميان رفته دين و احكام تغيير يافته مى شويم.7
عاشوراى حسينى، برنامه اى احياگرانه نسبت به دين و جلوه هاى گوناگون آن بود، تا در سايه بذل خون و نثار جان، دين بر پا شود و سيره پيامبر اسلام (ص) سرمشق عملى مسلمانان گردد. و عزت دين خدا به جامعه بازگردد.8
تـلاش و بـرنـامـه هـاى احـيـاگـرانـه ائمـه مـعصومين و پيروانشان در احياگرى نسبت به اصل حادثه عاشورا و ارزشهاى آن و مقابله با سياست دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و بـه فـرامـوشـى سـپـردن خـونـهـاى مـطهر عاشورايى، برنامه ديگرى در راستاى دين احياگرى است و پيامش، ضرورت تبيين اهداف و روشنگرى اذهان و زنده نگهداشتن شعائر و حماسه ها ويادها و خاطره هاست.
در بـسيارى از نهضتها، پس از مدتى كه از دوران آغازين آن مى گذرد و كسانى به ناروا بـر مـسـنـد قـدرت و ريـاسـت تـكـيـه مـى زنـنـد، هدفهاى نخستين و ارزشهاى متعالى كه در شعارهاى نهضت مطرح مى شده ، كمرنگ مى شود، يا فراموش مى گردد. آنچه از دين نيست (بدعت) وارد دين مى شود و آنچه از پايه هاى اصلى و اوليه انقلاب دينى و مكتبى است، از يـاد مـى رود و رويه هايى مغاير با سنتهاى نخستين رايج مى شود و قانون و حكم الهى نقض مى شود.
مـردم نـيـز بـتـدريـج، بـه ايـن انـحـرافـهـا و بـدعـتـهـا خـو مـى گـيـرنـد و عـكـس العمل چندانى از خود نشان نمى دهند. گاهى از شعائر و برنامه ها و سنتها، اسكلتى بى روح و تشريفاتى ظاهرى بر جاى مى ماند كه چندان اثر گذار هم نيست.
در چـنين موقعيتهايى، دلسوزان آن نهضت و يا وارثان مكتب و دين، براى احياى مجدد پيامها و محتواها و دعوتها و هدفهاى آغازين، دست به كار مى شوند، تا جامعه خفته را بيدار كنند و بـه اصـول مـكـتـب و بـايـدهـاى ديـن تـوجـه دهـنـد. ايـن كـار، گـاهـى بـا فـدا شـدن و بذل مال و جان همراه است و احياگران سنتهاى دينى بايد خود را فدا كند تا جامعه بيدار و دين احيا شود.
نـهـضـت كـربـلا هم يك حركت احياگرانه نسبت به اساس دين و احكام اللّه بود. در مطالعه سـخـنـان امـام حـسين (ع)، تكيه فراوانى روى احياى دين و اجراى حدود الهى و احياى سنت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حكم خدا و قرآن ديده مى شود.
در قـيـام كـربـلا هـدف آن اسـت كـه بـا مجاهدات عاشوراييان دين اسلام عزت خويش را باز يابد و حرمتهاى الهى ديگر بار محترم شمرده شوند و دين خدا يارى شود.
در سـخـنـان سـيـدالشـهـدا عـليـه السلام، هم نمونه هايى از مرگ سنتها و حيات بدعتها و جـاهـليـتـهـا مـطرح است، هم نكته هايى از بازآفرينى ارزشهاى فراموش شده و احياگرى نسبت به اصول از رمق افتاده.
امام حسين (ع) در نامه اى كه خطاب به مردم بصره مى نويسد، مى فرمايد:
(وَ انَا ادعوكم الى كتاب اللّه و سنة نبيه صلى اللّه عليه و آله فانَّ السُّنَةَ قَد اُميتَت وَ انَّ البـدعـةَ قـد اُحـيـيـت، وَ اِن تـسـمـعـُوا قـَولى وَ تـُطـيـعـُوا اَمـرى اَهـداكـم سبيل الرَّشاد)9
من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر فرا مى خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است اگر سخنم را بشنويد و فرمانم را پيروى كنيد، شما را به راه رشاد، هدايت مى كنم.
در جايى هم حضرت، از انگيزه نامه نگارى و دعوت كوفيان، اين گونه ياد مى كند:
(انَّ اَهـلَ الكـُوفَةِ كَتَبُوا اِلَىَّ يَساءلُونَنى اَن اُقدِمَ علَيهم، لما اَرجو من احياء معالمِ الحقِّ و اماتَةِ البدعِ)10
كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته اند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم معالم و نشانه هاى حق زنده گردد و بدعتها بميرد.
در مسير راه، وقتى به فرزدق بر مى خورد، اوضاع را چنين ترسيم مى كند:
(اى فـرزدق! ايـن جـمـاعـت، اطـاعـت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شده اند، در زمين به فـسـاد مـى پـردازنـد، حـدود الهـى را تـعـطـيـل كـرده، بـه مـيـگـسـارى پـرداخـتـه و امـوال فـقـيران و تهيدستان را از آن خويش ساخته اند. من سزاوارترم كه براى يارى دين خـدا بـرخـيـزم، بـراى عـزت بـخـشـيـدن به دين او وجهاد در راه او، تا آنكه (كلمة اللّه) برتر باشد)11.
ايـن هـدف و فـلسـفـه قـيـام را از زبـان فـرسـتـاده امـام، حـضـرت مـسـلم بـن عـقـيل هم در كوفه مى شنويم. وقتى مسلم بن عقيل را دستگير كرده و به دار الاماره آوردند، ابـن زيـاد او را بـه شـورشـگـرى و تـفـرقـه افكنى متهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنين پاسخ داد:
(چـنـان نـيـسـت كـه مـى گويى! مردم اين شهر بر اين باورند كه پدرت نيكمردانشان را كـشـتـه و خـونهايشان را ريخته و همچون شاهان ايران و روم رفتار كرده است. ما آمديم تا به عدالت دعوت كنيم و به كتاب خدا فراخوانيم.)12
ايـن تـهـمـت و دفـع آن، در مورد خود امام حسين هم گفته شده است. عمر و بن سعيد، پس ‍ از بـيرون آمدن امام حسين (ع ) از مكه و عزيمت به سوى كوفه، نامه اى به او نوشت و از او خواست كه از اين مسير برگردد و تفرقه افكنى نكند كه هلاك شود. حضرت در پاسخ او نوشت:
(كـسـى كـه دعـوت بـه سـوى خـدا كـنـد و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نكرده است.)13
و بـديـنـگـونـه حـركت خويش را، حركتى خدا جويانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشى تفرقه انگيز، تا بهانه كشتن او به حساب آيد.14
______________________________________________
1. بحار الانوار، ج 45، ص 6.
2. همان، ص 322.
3. همان، ص 340.
4. حياة الامام الحسين، ج 3، ص 98.
5. حسين پيشواى انسان ها، ص 53.
6. صحيفه سجاديه، دعاى 47.
7. و احى به سنن المرسلين و دارس حكم النبيين و جدد به ما امتحى من دينكِ و بدلَ من حـكمك حتى تعيد دينكَ به و على يديه جديداً غضاً محضاً صحيحاً لا عوج فيه و لا بدعةَ مَعَه (مفاتيح الجنان ، ص 541، دعا براى امام زمان).
8. در زيـارت آل يـاسـيـن خطاب به امام زمان (ع): (و اَظهر به دين نبيك) (مفاتيح الجنان، ص 525) و در زيارت ديگرى مى گوييم : اللّهم و اعز به الدين بَعدَ الخمُولِ وَ اَطـلع بـه الحـقَّ بـعـد الافـول (همان ، ص 527). و در دعاى افتتاح هست : اللّهُمَ وَ اظهر به دينك و سُنة نبيك ...
9. تاريخ طبرى، ج 4، ص 266.
10. الاخبار الطوال، دينورى، ص 246.
11. تذكرة الخواص، سبط بن الجوزى، ص 217.
12. تاريخ طبرى، چاپ قاهره، ج 4، ص 282.
13. تـاريـخ طـبـرى، چـاپ قـاهـره، ج 4، ص 292 (اما بعد، فانه لم يشاقق اللّه و رسله من دعا الى اللّه عزوجل و عمل صالحاً و قال اننى من المسلمين ...).
14. بخشی از مقاله ی سيدعلى مقيمى، راهبردهاي عاشورا، مرکز تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه.