خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

با جوان تا بهار [ جوان و جستجو گرى۲]

شنبه, 26 تیر 1389 ساعت 12:14
منتشرشده در دیدگاه ها

«پسرك جوانم! بدان آنچه در بين سفارشات خود، بيش از همه به آن علاقه دارم و بر آن تأكيد مى‏كنم، سه چيز است: تقواى الهى، اكتفا بر وظايفى كه خدا برتو واجب كرده است و انتخاب مسيرى كه گذشتگان صالح خانواده‏ى تو برگزيده‏اند(4)».
امام على فرزندش را به سه چيز سفارش مى‏كند و در ضمن اين سه، جستجوگرى جوان را روشن و شرايطش را بيان مى‏نمايد.


شكوفه‏هاى بهارى
تقوا را معمولاً به ترس از خدا ترجمه مى‏كنند.
با اين ترجمه ما از خدا بايد بترسيم چانچه از يك امر هولناك مى‏هراسيم! در كودكى از يك سر دوگوش و لولو، در نوجوانى از گودزيلا و اكنون و در جوانى از خدا!! در حالى‏كه هرگز تقوا، چنين معنا نمى‏شود.
تقوا توجه دايمى به اين است كه در ديد و منظر خدا هستيم، تقوا، حال عاشقى است كه در نگرانى نگاه نگران معشوق خود به سر مى‏برد.
خدا زيباترين و دوست داشتنى‏ترين معشوق و محبوب و معبود هستى است و عاشق، هميشه و هميشه، خود را در زير سنگينى نگاه او حس مى‏كند.
نگاهى كه نه تنها رفتار ظاهرى او را فرا مى‏گيرد كه فكر و دل و انديشه و دلواپسى‏هاى او را نيز در مى‏نوردد.
با اين حال و اين دريافت است كه اگر خلاف خواسته‏ى معشوق عمل كرده باشد، برخود مى‏لرزد و اگر به آنچه معشوق از او خواسته، مو به مو عمل كرده باشد، باز خود را نيازمند، عاجز و زار او مى‏بيند.
با اين ترجمه است كه دورى ازگناه و اطاعت از خدا، مصداق‏هاى تقوا قرار مى‏گيرد، گرچه تقوا مفهومى وسيع‏تر و والاتر از اين موارد است.

واژگان آغازين على
امام على دومين خواسته‏ى مورد علاقه‏ى خود از جوان و فرزندش را عمل به واجبات و دورى از محرمات عنوان مى‏كند.
او به جوانان مى‏گويد كه به بهانه‏ى جستجوگرى، دست از وظايف آسمانى خويش نكشند و به پدران مى‏آموزد كه سفارش به انجام واجب و ترك حرام را به فرزندان، سرلوحه‏ى برنامه‏هاى خويش قرار دهند.
انجام واجبات و ترك محرمات كليد ورود به خانه‏ى معشوق و مسير عشق‏بازى و راه بندگى است.
بدون اين دو نمى‏توان به آسمان عشق خدا وارد شد و نمى‏توان مقامات معنوى را يافت.
امام على اولين شرط و لازم‏ترين شرط را التزام به اين دو مهم مى‏داند و سفارش مى‏كند: كه اگر اين دو حاصل شد مسير، هموار و بقيه‏ى امور براى جوان مهياست و بدون اين دو، عمل به همه‏ى مستحبات و دورى از تمامى مكروهات بدون اثر خواهد بود.
و چنين است كه وقتى از عارفان طريق محبوب و سالكان راه معشوق سئوال مى‏شود: چگونه مى‏توان دل را نورانى كرد و زنگارهايش را زدود؟ جواب مى‏دهند: واجب را عمل كن، حرام را رها كن! در كتاب‏هاى اهل معرفت و سلوك نيز باز اول قدم، همين دو نكته است: عمل به واجب، دورى از حرام.
و على كه خود مراد و راهبر همه‏ى عاشقان و شيفتگان معشوق حقيقى و محبوب جاودانى است، پيش از همه بر اين مهم تأكيد و سفارش مى‏كند.

1. تقوا
سومين سفارش دوست داشتنى على - كه آغاز بحث اين كتاب نيز هست - اين است كه فرزندان، گذشتگانشان را مرور كنند و مسير صالحان و آنان كه به اوج انسانى خويش دست يافته‏اند، برگزينند.
امام براى اين مهم در ادامه‏ى نوشتار خويش، دليلى ذكر مى‏كند: »آنها همان‏طور كه تو به فكر خودت هستى، به فكر خودشان و در جستجو بوده‏اند.
آنها همان‏گونه كه تو مى‏انديشى، انديشيده‏اند و نهايت اين انديشه و اين فكرها به آنجا رسيده كه فهميدند آنچه را شناخت پيدا كردند، بگيرند و آنچه را به آن مكلف نشدند، رها كنند(5)».
گذشتگان تو، انديشيده‏اند، فكر كرده‏اند، جستجو نموده‏اند تا راهشان را يافته‏اند، زحمتى را كه تو مى‏خواهى تحمل كنى، آنها تحمل كرده‏اند تا بهترين را بيابند.
پس تو به راه آنان برو و همين مسير را ادامه بده و سپس ادامه مى‏دهد: »اگر نفس تو از پذيرش روش گذشتگان موفق خود، سرباز مى‏زند و آنچه آنان يافته‏اند، نمى‏پسندد، پس جستجوى خويش را براى فهم و علم قرار بده، نه براى غرق شدن در شبهات و چنگ زدن به دشمنى‏ها(6)».

2. اكتفا بر وظايف واجب
امام على روح جستجوگر جوان را مى‏شناسد و مى‏داند كه اكثراً علاقه‏اى به ادامه‏ى آنچه ديگران كرده‏اند و راهى كه ديگران رفته‏اند، ندارد.
از اين رو، اين سرباز زدن را نه منع مى‏كند و نه سرزنش: اگر دلت به پيروى از پيشينيان راضى نمى‏شود و خودت مى‏خواهى وارد عمل شوى و راه را تجربه كنى، بسيارخوب، شروع كن.
اگر مسير گذشتگان و زحماتى كه آنان متحمل شده‏اند، برايت ناكافى است و تو را بى نياز نمى‏نمايد، چه عيبى دارد؟ حركت كن، جستجوكن، جستجوگر باش.
على، خوب روحيه‏ى جوان را دريافته است و از اين رو هرگز نمى‏گويد: اين كار غلط است و فقط آنچه آنان گفته‏اند و كرده‏اند، بايد عمل كنى، هرگز.
امام مى‏فرمايد، اگر مى‏خواهى خودت تجربه كنى بپاخيز و كمر همت ببند و پاى در راه گذار، اما... با دو شرط: 1.
در جستجو فهميدن را اصل قرار بده، 2.
دست نيازمندت را به سوى خداى بى نيازت برافراز.

3. انتخاب مسير گذشتگان صالح
شرط اول اين است كه تلاش و جستجوى تو در مسير فهميدن و فرا گرفتن باشد.
از عمق جان بخواهى كه بفهمى و يادبگيرى، واقعاً در جستجوى حقيقت و حق باشى، نه اينكه در شبهه فرو روى و به دشمنى چنگ زنى....
گويا على اين جملات را ويژه‏ى جوانان امروز فرموده باشد.
امروز همه مى‏گويند: جوان، جستجوگر است.
همه تأكيد مى‏كنند: جوان، خود بايد بيانديشد، خود بايد بيابد، خود بايد باور داشته باشد و... اما آنچه به نام جستجوگرى و جويايى حقيقت عرضه مى‏شود، بيش از آنكه در مسير فهميدن و دانستن باشد، چسبيدن به دشمنى‏ها و فرورفتن در شبهه‏هاست.
پرسش براى پرسش، جستجو براى جستجو، و نه پرسش براى پاسخ و جستجو براى يافتن و فهميدن! اگر جوان شك كند، بسيار خوب است اما شكى كه مقدمه‏ى يقين باشد.
اگر شك كرد و در شك خود باقى ماند و در آن گرفتار شد، آيا باز هم خوب است يا اين شك، جهالت است و ضلالت؟! بايد ببينيم كه سئوال و پرسشى را كه مطرح مى‏كنيم در مسير فهميدن و دانستن است، جستجويى كه مى‏كنيم در مقام حق جويى و دستيابى به حقيقت است يا صرفاً سئوال مى‏كنيم تا شبهه‏اى را بگسترانيم، خودِ سئوال را در ذهن‏ها راسخ نماييم و دشمنى‏ها را افزايش دهيم؟! امروز جو سياسى كشور و كشمكش‏هاى شاخه‏هاى مختلف سياسى، همه‏ى مسايل را تحت الشعاع خود قرار داده و حبّ و بغض‏هاى گروهى - آنچه امام على آن‏را به چنگ زدن در دشمنى‏ها تعبير مى‏كند - بر همه چيز سايه افكنده است.
جوان گاه گرفتار اين دشمنى‏هاى ناخواسته شده، و پيش از آنكه در پى يافتن حق باشد و در خود مطلب شنيده شده، بيانديشد، به اين مى‏نگرد كه گوينده‏اش كيست؟ اگر كسى بود كه دوست مى‏انگاشت، بدون فكر آن را مى‏پذيرد و اگر گوينده را دشمن بينگارد، بدون تأمل آن را رد مى‏كند.
در ذهن جوان ما چنين نشسته است كه ذات پرسشگرى ارزش است، ذات سئوال كردن لازم است و ذات نپذيرفتن، قابل ستايش... هر چند هدف از اين سئوال، فهميدن و هدف پرسشگر، رسيدن به حق نباشد.
به همين دليل است كه ما امروز با گسترش شبهات مواجهيم.
بسيارى از كسانى كه مى‏پرسند نمى‏خواهند بدانند.
مى‏پرسند تا شبهه‏ى خود را گسترده‏تر كنند.
سئوال مى‏كنند تا سئوال را در ذهن جامعه بنشانند.
از اين روى اگر در مسير جواب قرار بگيرند، به آن گوش نمى‏دهند و به تكرار سئوالشان مى‏پردازند.
و به تعبير قرآن گويا درگوششان پرده‏اى است يا انگشت در گوششان فرو برده‏اند.
متأسفانه اين فضا كه اكنون بر ما حاكم شده، فضايى است كه در سده‏هاى گذشته در غرب پيدا شده و امروز به ما رسيده است.
در اين فضا، انكار همه‏ى معيارها و پرسش از تمامى ارزش‏ها خود، ارزش محسوب شده و معيار و عيار تفكر و انديشه به شمار مى‏رود، امام اين روحيه را نهى مى‏كند و شرط اول جستجوگرى را فهميدن و دانستن، معرفى مى‏نمايد: اگر جستجو مى‏كنى، سئوال مى‏كنى، اعتراض مى‏كنى و... همه براى فهميدن باشد، همه براى يافتن باشد، نه گرفتار شدن در شبهه و خود سئوال، براى يادگرفتن باشد، براى دانستن باشد و نه براى دوستى‏ها و دشمنى‏هاى بى اساس.