خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تحصیلات حوزوی - قسمت دوم

شنبه, 27 آبان 1391 ساعت 15:00
منتشرشده در دیدگاه ها

استاد هادوی تهرانی در کتاب  میقات سبز، با تشبیه مراحل تحصیلات حوزوی به مناسک حج، به شرح نظرات خویش در باره ی ماهیت تحصیل حوزوی و موانع و راهکارها می پردازد.

در بخش نخست به نظرات ایشان پیرامون انگیزه ی تحصیل علوم دینی و آفت های آن پرداختیم. در ادامه به مقوله ی اجتهاد و تعریف هویت طلبگی می پردازیم:

مقصد؛ اجتهاد:

نهايت اين راه پرپيچ و خم كجاست؟ و منزل مقصود كدام است؟؟

اجتهاد!....

اجتهاد گرچه خود اول شور است و نخستين گاه حضور، اما پايان تلاش پيگير و تحصيلى مستمر به شمار مى آيد كه هدف نهايى هر طالب علمى در آغاز گزينش اين سرنوشت الهى است.

اجتهاد پايان مناسك مشتاقانه ى محرمان ميقات عشق است و رسيدن به مناى دوست داشتنى آرامش در منظر معشوق، بيتوته در منى، آرام گرفتن در سرزمين آرزوهاى آسمانى است و آمادگى براى حركتى طوفانى.

مناى اجتهاد آغازى است بر يورش به هر چه شيطان.

غنودن در آرامش اجتهاد، مقدمه اى است بر قربانى كردن هرچه داشتن و خواستن و فرو ريختن هر چه دلبستگى و وابستگى.

يك روحانى بايد دين را عميقاً بشناسد، خالصانه به آن عمل كند و عاشقانه ديگران را به سوى آن راهنمايى نمايد.

کاربرد اجتهاد:

اگر كسى مجتهد باشد، در اين مسير، امكانى برايش فراهم مى شود كه براى غير مجتهد - مقلد - هرگز فراهم نيست.

يك مجتهد و يك مقلد با تلاش يكسان و مجاهدتى برابر، به فتح قله اى همانند هم دست نخواهند يافت.

چرا كه در سير و سلوك لحظاتى وجود دارد كه سالك براى ادامه ى مسير بايد تصميم هاى جدى و سرنوشت ساز اتخاذ كند و در اين لحظات انتخاب هاى مجتهد قابل مقايسه با انتخاب هاى مقلد نخواهد بود.

اجتهاد در عمل، براى طلبه ى علم معنايى فراتر از انجام نماز و روزه و دورى از محرمات و مكروهات دارد.

عملى كه طلبه با آن روبروست و اجتهاد در آن تأثير به سزا دارد، پاسخ به پرسش هايى است كه دين دايماً با آنها روبروست.

عمل او تنها اهتمام به طهارت و نجاست نيست، بلكه پاسخگويى به پرسش هاى بى شمارى است كه نسل معاصر وى در ذهن دارد.

يكى از حكمت هاى مسئله اجتهاد و شايد بالاترين آن اين است كه دين دايم مورد مطالعه، تحقيق و بازنگرى قرار گيرد و هميشه تازه، و باطراوت باشد.

همين عامل باعث باقى ماندن دين و پايدارى شريعت است.

تأثير نظرات يك مقلد - در حد دانش و توانايى خود - بسيار كمتر از مجتهدى است كه اطلاعات و توانايى هاى علمى او گسترده است و بديهى است هدايتى كه با اين اطلاعات انجام مى شود قابل مقايسه با هدايت يك غير مجتهد نيست.

** برخی از بزرگان در مسیر کمال و تبلیغ معارف میان مقلد و مجتهد تفاوتی قائل نیستند. چرا که هدف از اجتهاد و تقلید را عمل به وظیفه می دانند و گمان می کنند در تشخیص وظیفه تفاوتی میان مقلد و مجتهد نیست.

در حالی که همانطور که استاد هادوی فرمودند، یک مقلد هرگز نمی تواند وظایف شخصی و خودش را آنگونه که مجتهد برای خودش می فهمد بفهمد. همچنین تبلیغ مجتهدانه که با نگرشی کلی و عمیق نسبت به دین همراه است هرگز قابل مقایسه با تبلیغ مقلدانه که بر اساس گفته و تجربه ی دیگران عمل می کند، نیست.

راه رسیدن به اجتهاد:

اجتهاد به "چه بخوانيم" چندان ارتباط ندارد.

با همين درس هاى معمولى حوزه مى توان مجتهد شد.

آنچه اجتهاد به او بستگى تام و ارتباط تنگاتنگ دارد، "چگونه بخوانيم" است.

طلبه بايد در هنگام درس خواندن - هر درس و هر كتاب - هدفش اين باشد كه كتاب را آنگونه بفهمد كه نويسنده ى آن مى فهميده است!

طلبه بايد بداند براى مجتهد شدن دارو و نسخه اى وجود ندارد كه در كوتاه مدت بدون تحمل زحمت، ملكه ى اجتهاد را در انسان به وجود آورد.

تنها راه رسيدن به اجتهاد، زحمت كشيدن و تحمل رنج است.

رسيدن به اجتهاد كه آرزوى آسمانى هر احرام بسته ى ميقات سبز و هر دلداده ى مُناى علم و حق است، چون هر اوج ديگرى خالى از جمرات بازدارنده و موانع شيطانى نيست.

و حاجى ابراهيم ترين حج زمان و زمين بايد كه خود را آماده ى رمى آنها نمايد.

او بايد در مشعر شعور و آگاهى سنگ هاى آمادگى و تلاش را برگزيند تا به هنگام رسيدن به جمرات كوچك و بزرگ، با رمى آنها، مسير خويش را به سوى قله ى دانش الهى هموار نمايد.

برخى از طلاب به جهت عجله اى كه دارند براى هميشه از راه مى مانند و يا راه را اشتباه مى روند.

و چون راه را اشتباه برگزيدند، با عجله اى كه دارند، لحظه به لحظه از مسير اصلى دورتر مى شوند.

زمان در اينجا اصلاً اهميت ندارد.

بسيارى از طلاب براى اينكه زودتر برسند، هرگز نرسيده اند.

طلبه بايد بيش از آنكه دراين فكر باشد كه زود به اجتهاد برسد در اين انديشه باشد كه اصلاً به اجتهاد برسد!

**برخی از بزرگان برای اجتهاد، حد زمانی معین نموده اند و مثلا فرموده اند دست کم بیست سال اشتغال صرف به علوم حوزوی لازمه نیل به اجتهاد است. اما استاد هادوی خود، از جمله کسانی بودند که پله های اجتهاد را بسیار سریع تر از معمول طی نمودند و در 29 سالگی به تدریس خارج فقه و اصول پرداختند.

بنابر این تذکر ایشان مبنی بر لزوم پرهیز از عجله در مسیر اجتهاد، به این معنا نیست که همانند دسته ی اول، شرط سنی برای اجتهاد قائل باشند بلکه اشاره ای به نکته دارند که با عجله نمودن نه تنها نمی توان کاری را جلو انداخت بلکه موجب می شود نتوان از فرصت ها بهترین استفاده را برد. چه بسا عجله نمودن موجب تاخیر شکوفایی علمی و رسیدن به درجه اجتهاد گردد.

فرار بی فایده:

در آخرين سطور اين بخش، جواب سئوالى را كه خود در محضر آيت اللَّه بهاءالدينى مطرح كردم، براى حسن ختام مى آورم.

ايشان فرمود: "اگر گمان مى كنيد فلان اتفاق كه بيفتند مشكلاتتان كمتر مى شود، اشتباه مى كنيد.

دنيا جايى است كه مشكلات در آن روز به روز بيشتر مى شود.

اگر مشكلى حل شد، مشكلى سخت پيدا مى شود.

آينده، مشكلات بيشتر از امروز است.

منتظر روزى كه مشكل در آن وجود نداشته باشد، نباشيد كه هرگز پيش نخواهد آمد.

خود را براى مشكلات بيشتر درآينده آماده كنيد."

چه بخوانم؟

مرحوم آیت الله بهاء الدینی برای تشخیص استعداد طلبه می فرمودند: اگر طلبه با یک بار درس استاد آنرا می فهمد و به تکرار نیاز ندارد و فراتر از مطالب درس چیزی به ذهنش خطور نمی کند، استعداد متوسطی دارد. و اگر ذهنش در مطالب فراتر از درس جولان پیدا می کند و پرسشهایی خارج از درس به ذهنش خطور می کند، او استعدادی قوی دارد. ولی اگر به یک بار درس، اصل آنرا نمی یابد و نیازمند تکرار است، استعداد وی ضعیف است.

ایشان می گفتند: اگر طلبه قوی باشد، استعدادش ضعف های تحصیلی او را جبران می کند. ولی طلبه ی متوسط و ضعیف اگر خوب درس نخوانند از بین خواهند رفت.

 

آیت الله بهاء الدینی در پاسخ به این سوال که چه کتابی بخوانم؟ فرمودند: اگر در نظرت تمامی مطالب کتاب هایی که می خوانی صحیح می نماید هیچ کتابی را نخوان! اما اگر در میابی که کجای آن غلط و کجای آن درست است، هر کتابی می خواهی بخوان!

به راهنمایی مرحوم علامه طباطبایی خدمت یکی از اساتید رسیدم، ایشان در همان ابتدا کتابی از مرحوم بهاری همدانی به نام تذکره المتقین در مورد اخلاق و عرفان و سلوک دادند و فرمودند اینها را بخوانید اما به آن عمل نکنید! بخوانید تا فقط بدانید چنین مطالبی هم در عالم هست. اما عمل به اینها فعلا مربوط به شما نیست.

تحصيل قائم به شخص محصل است و امور ديگر هر چند دقيق، قوى و مؤثر باشند، جنبه ى كمك دارند.

طلبه؛ همچون انبیاست:

اولين تعريف از طلبگی اين است كه طلبه را يك شخصيت علمى صرف بدانيم.

شخصيتى كه فقط به كار تحقيق و تدريس و تأليف اشتغال دارد و رسالتش صرفاً يك رسالت علمى است؛

اما اين تعريف ناقص است و فقط بخشى از هويت روحانى را در برمى گيرد.

در اين تعريف حساسيت روحانى نسبت به مسايل اجتماعى و سياسى جامعه مورد نظر قرار نمى گيرد.

اين گونه مى شود كه ماندن در حوزه خودش، ارزش به حساب مى آيد! وقتى ماندن ارزش شد، رفتن و هجرت، ضدارزش خواهد بود؛ هر چند بتوانى در محيطى ديگر منشأ بركات باشى.

تعريفى جامع و مانع نيز از يك حوزوى مى توان ارايه نمود.

در اين تعريف، طلبه در زمان و مكان خويش، همچون انبيا است و به اندازه اى كه در مسير انبيا است، طلبه است.

يكى از لوازم نبوت، علم است.

پيامبران از علم برخوردارند؛ پس ما هم بايد به اين خصلت آراسته باشيم.

بدون علم نمى توان در مسير انبيا گام برداشت.

البته علم پيامبران، الهى است و علم ما، اكتسابى و اين دو با هم منافاتى ندارند.

ما با شاگردى در مكتب انبيا مى توانيم به آن علم درخور سعه ى وجودى خود دست پيدا كنيم.

يكى ديگر از لوازم پيامبرى خصلت هاى والاى اخلاقى است.

يكى از مهمترين خصلت ها كه در انبيا هست و قرآن مكرراً بر آن تأكيد كرده است، عدم توقع است.

"ما أسئلكم عليه من اجرٍ ان اجرى الا على رب العالمين"

اين شعار انبيا است.

پيامبران بيشترين زحمت را براى بشريت كشيده اند و بيشترين رنج را ديده اند، اما هرگز از مردم زمانشان و زمان هاى بعد، توقع احترام نداشته اند!

اگر در حوزه فقط به عالم شدن و فراگيرى اصطلاحات بپردازيم اما با روح تربيت نبوى بيگانه باشيم، هيزم كش جهنم خواهيم بود.

اگر راهمان راه انبيا شد، به هر كارى دست بزنيم، نافع است؛ رفتنمان، ماندنمان، تحصيلمان، تحقيقمان، تبليغمان،...

ما پيرو اين پيامريم و بايد كه همانند او باشيم.

بايد خواستن ها و داشتن ها، رفاه و آسايش، احترام و مقام و همه و همه را در قربانگاهى به گستره ى رضاى خدا و با دست خويش، قربانى نماييم تا احرامى را كه در ميقات سبز بسته بوديم و مناسكى كه در كعبه ى آسمانى دانش 2بجاى آورديم، مورد قبول معشوق واقع شود.

 

**تعریف هویت طلبگی یکی از دغدغه های همیشگی این صنف بوده. آیت الله هادوی تهرانی می فرمایند، طلبه در زمان و مکان خویش همچون انبیاست. و لازمه ی نبوت را علم و اخلاق می دانند. ایشان تصریح می کنند هرچند علوم انبیاء الاهی است و علوم ما اکتسابی، اما اینها منافاتی ندارند.

به نظر می رسد اصل این مطلب قابل تامل است.

نکته ی عجیب اینست که در تشبیه طلبه به نبی، میان علوم الاهی و علوم اکتسابی تفاوتی قائل نشده اند. در حالی که در روایات داریم: "ما اهل بیت علماء هستیم. و شیعیان ما شاگرد هستند و سائر مردم همانند غبارند.

ائمه در روایات بسیار فرموده اند: علم، از طریق شنیدن و خواندن کتب و حفظ آن بدست نمی آید. بلکه افاضه ی الاهی است که به قلب مومن تابانده می شود و این افاضه آن به آن و ساعت به ساعت است. [1]

پر واضح است که تفاوت میان علم حقیقی که عنایت الاهی است و تحصیل معلومات اصطلاحی از میان کتب و اقوال، تفاوت زمین و آسمان است. و بسیار عجیب است که  شیعیان که نهایتا می توانند شاگردان ائمه (که عالم حقیقی هستند) باشند، نقش انبیاء را بازی کنند.

اگر چنین بود که هر کس که در روایات غور و غوصی کند می تواند ادامه دهنده ی راه انبیاء باشد، نیازی نبود که پیامبر وارث و وصی و هادی امت خویش را به مردم اعلان کند و واقعه غدیر را راه بیندازد.

روشن است که اگر متعلم به جای عالم بنشیند چه مفاسدی در عالم به بار می آید.

همان بهتر است که طلبه خود را شاگرد ائمه بداند را پیامبر زمان خود!

--------------------

پایان

پانوشت:

مواردی که با علامت ** مشخص شده از نگارنده است و از استاد هادوی نمی باشد.

-------------------

[1] واتقوا الله و یعلمکم الله/ بقره282

ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا/انفال 29

و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب/طلاق 3

پیامبر: لیس العلم بکثره التعلم، انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید الله ان یهدیه/منیه المرید149

العلم نور و ضیاء یقذفه الله فی قلوب اولیائه و انطق به علی لسانهم/جامع الاسرار ص513

العلم علم الله لا یعطیه الا لاولیائه/ اصول الصیله ص197

-----------------

برگرفته شده از: پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه