خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تفسیر قرآن، جلسۀ هفتم: لزوم شکر در ایام نعمت و صبر در ایام سختی

شنبه, 06 تیر 1394 ساعت 11:38
منتشرشده در دیدگاه ها

بسم الله الرحمن الرحیم

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ، صدق الله العلی العظیم»[1]

همچنان که در جلسات گذشته اشاره کردیم در چهار آیۀ اول سورۀه مبارکۀ ابراهیم ـ علیه السلام ـ ، خداوند تبارک و تعالی به اینکه کتاب برای هدایت نازل شد که البته ناظر است به قرآن، به اینکه نبی خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ مأموریت هدایت همه مردم را بر عهده دارد، لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ، به اینکه کسانی که کافرند، گرفتار عذاب خواهند شد و اینکه کسانی که کافرند کسانی هستند که يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ، کسانی هستند که يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا؛ و به این نکته که انبیاء با زبان مردم و با فرهنگ مردم و با هنجارهای مردم با آن ها گفتگو می کنند؛ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ و بالاخره به این نکته که خداوند هادی است و گمراه کننده؛ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ، اشاره کرده است.

از اینجا به بعد، یعنی از آیۀ پنجم، همان مضامینی که در آن چهار آیه به شکل کلی و در مورد نبی خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ بیان شد، با تفصیل و با اشاره به داستان انبیاء گذشته، دوباره بیان می شود. شما می دانید که قرآن تکرارهایی دارد، مطالبی در جاهای مختلف قرآن تکرار می شود؛ چون هدف قرآن هدایت انسان است، قرآن یک کتاب علمی درسی که مثلاً در دانشگاهی یا در حوزه ای به صورت یک کتاب رسمی درسی تدریس شود، نیست؛ ممکن است در آنجا مطلب تکراری نباشد و اگر مطلبی قرار است ارجاع داده شود، فقط ارجاع داده شود و بر اساس یک فهرستی از ابتدا تا انتها نوشته شده باشد. قرآن کتاب هدایت است، هدف قرآن این است که این فطرت انسان را که فطرت الهی است با این آیات، با این بیانات، با این تذکرات بیدار کند، احیا کند، متوجه کند تا انسان راه حقیقت را پیدا کند. به همین دلیل به تناسب شرایطی که بوده و ویژگی هایی که در آیات و در ترکیب این آیات هست که سوره ها را تشکیل می دهند، داستان ها و مطالب تکرار می شوند؛ البته این اشارات مکرر به یک شکل نیست. در یک جا یک قسمتی از یک داستان نقل می شود و در جای دیگری، بخش دیگری؛ یک جا به اشاره نقل می شود، جایی تفصیل بیشتری داده می شود؛ یعنی مواردش با هم یکسان نیست. از جمله مواردی که خداوند تبارک و تعالی در قرآن مکرر به آن اشاره کرده، داستان موسی ـ علیه السلام ـ است. شاید مکررترین داستان از انبیاء ـ علیهم السلام ـ  داستان موسی ـ علیه السلام ـ است و این داستان مملو است از نکته های مختلف که خداوند به تناسب مورد به این نکته ها اشاره می کند. در اینجا در آیۀ پنجم، خداوند تبارک و تعالی می فرماید وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى، ما موسی را فرستادیم، موسی ای که در آیات دیگر داستان مفصلترش را خواندیم که چگونه خداوند او را حفظ کرد، چگونه داستان متولد شدنش، قرار گرفتنش در آب توسط مادرش، پیدا شدنش، اینکه مادرش چگونه دوباره به او رسید و مسئولیت شیر دادنش را بر عهده گرفت، این ها در آیات دیگر، در جاهای دیگر بیان شده، اینجا به این نکته ها اشاره ای نشده است. اینجا به داستان نحوه نبوت موسی (ع) اشاره نشده است، آن داستان که موسی بعد از آن حوادث وقتی بزرگ شد و بعد آن اتفاق افتاد که کسی به دست موسی کشته شد، موسی از آنجا فراری شد، بی پناه بود، شعیب ـ علیه السلام ـ به او پناه داد، بعد از اینکه چند سال پیش شعیب کار کرد آنجا ازدواج کرد، با خانواده اش داشت حرکت می کرد، از دوردست آتشی دید و به آنجا رفت و آنجا بود که داستان نبوت موسی ـ علیه السلام ـ  آغاز شد، هیچ کدام از این ها در این سوره اشاره نشده است. فقط به یک کلیتی اشاره شده که آن کلیت تناسب دارد با آن نکته ای که در ابتدای سوره خطاب به نبی خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ  فرمود: كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ، اینجا فقط مشابه همان خداوند می فرماید وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ.

اما مقصود از آیات (نشانه ها) در این آیه چیست؟ خداوند می فرماید ما موسی را فرستادیم به همراه آیاتمان، نشانه هایمان. برخی گفتند مقصود از آیات، آیاتِ تورات است که بر موسی نازل شد؛ ولی ظاهراً همان طوری که علامه طباطبایی  ـ رضوان الله علیه ـ فرمودند مقصود از آیات، معجزاتی است که موسی ـ علیهم السلام ـ از آغاز نبوت خودش نشان داد که این معجزات در آیات دیگری،[2] در سوره های دیگری به آن ها اشاره شده است. داستان عصای موسی که اژدها می شد، داستان دست مبارک موسی (ید بیضا) که می درخشید و چشم ها را خیره می کرد و بعد داستان مشکلاتی که برای فرعونیان پیش آمد تا آن ها تضرع کنند، سر عقل بیایند که خداوند اشاره می کند در سورۀ اعراف می فرماید «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»[3] و همین طور اشاره می کند که «فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ»،[4] نشانه های فراوان، نشانه های گسترده، ما نشانه ها فرستادیم؛ گرفتاری هایی که برای قوم فرعون پیش آمد و با دعای موسی رفع می شد. خداوند به این ها اشاره می کند، بِآيَاتِنَا در این آیۀ پنجم سورۀ ابراهیم ظاهراً مقصود آن معجزات و نشانه های قدرت الهی است ک موسی ـ علیه السلام ـ  آن ها را نشان داد.

اینجا این نکته را به خصوص دوستان محقق ما دقت کنند. به داستان انبیاء گوناگونی در قرآن اشاره شده است. معجزاتی از انبیاء بیان شده؛ اما شاید گسترده ترین معجزات، معجزات موسی ـ علیه السلام ـ است و شاید نکته اینکه این معجزات در دوران موسی ـ علیه السلام ـ  این قدر زیاد بود، معجزات فعلی، عملی، مثل عصایی که اژدها می شد، دستی که آنچنان می درخشید، یا همین گرفتاری های عجیب و غریبی که پیدا می شد؛ مثلاً این داستان جراد و ضفادع و قمل و ...، در بعضی نقل ها دارد که این ها به هر چیزی که دست می زدند، در جراد، ملخ بود، یا در ضفادع، قورباغه و وزع بود، یا در دم، خون بود؛ هر جا آب بر می داشتند، از هر چیزی بر می داشتند پر بود از این ها. این معجزات فراوان که در دوران موسی ـ علیهم السلام ـ می بینیم، شاید به دلیل این است که در این دوران، همچنان که در آن داستان سحرۀ فرعون هست، ساحران  و جادوگران بودند در واقع به تعبیر قرآن در خیال مردم، در گمان و توهم مردم تصرف می کردند و یک چیزهایی را به مردم نشان می دادند که مردم فکر می کردند این ها یک قدرت هایی دارند و در مقابل آن ها که همه اش سحر بود، خداوند معجزات به موسی داد، همان معجزاتی که وقتی سحرۀ فرعون آن معجزات را دیدند، سجده کردند و ایمان آوردند و دانستند که این دیگر از سنخ سحر نیست؛ چون خودشان اهل این کار بود، متخصص این کار بودند، دانستند که این دیگر سحر نیست. خداوند اینجا در این آیات به این نکته اشاره می کند که ما موسی را فرستادیم بآیاتنا؛ اما با این نشانه هایمان چه کند؟ أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ. اینجا یک سؤالی مطرح است، در قرآن اشاره می کند که تو بروی قوم خودت را از ظلمات به نور هدایت کنی، در حالی که در مورد نبی اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»،[5] مردم را، هیچ گروه خاصی، هیچ دورۀ خاصی مورد نظر نیست، همۀ مردم، هر زمان و مکانی که باشند. اما در مورد موسی ـ علیه السلام ـ  در این آیه می فرماید أَخْرِجْ قَوْمَكَ، قوم خودت را مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ. بنی اسرائیل قوم موسی ـ علیه السلام ـ  بودند و امروز یهودیان همین تفسیر را دارند از آیین موسی. آن ها تفسیرشان این است که موسی فقط برای هدایت قوم بنی اسرائیل آمده بود، برای هدایت سایر اقوام نبود. می گویند اینکه خدا یک پیامبر فرستاد برای هدایت قوم بنی اسرائیل، برای این بود که این ها قوم برترند. به همین دلیل خدا از بین آدم ها قوم بنی اسرائیل را انتخاب کرد و فقط برای این ها این پیامبر را فرستاد، به بقیه اقوام کاری نداشت. آن ها بر همین اساس مدعی هستند که قوم بنی اسرائیل قوم منتخب خدا است و به تعبیر این ها، اینها فرزندان خدا هستند، بنی اسرائیل اند، این ها کسانی هستند که باید بر جهان حکومت کنند و بقیه اقوام و بقیه ملل باید تحت سلطه این ها باشند. به همین دلیل این ها معتقدند و امروز یهودیان چنین اعتقادی دارند که نه تنها مسئولیت دعوت کسی به یهودیت را ندارند و هیچ کس را به یهودیت دعوت نمی کنند، اصلاً در آیین یهود تبلیغ دین یهود و دعوت به دین یهود وجود ندارد، بر خلاف مسیحیت. مسیحیت بر مسألۀ تبلیغ بسیار تأکید دارند. همین تعبیری که در ادبیات فارسی ما وارد شده، میسیونرها، یعنی مبلغان مسیحی که این در واقع لفظ لاتین است. مسیحیان بسیار بر تبلیغ آیین مسیح تأکید دارند، اینکه بروند جاهای مختلف، مردم مختلف را دعوت کنند به مسیحیت و بسیار در این زمینه تلاش می کنند و تلاش های سازمان یافته و فوق العاده ای هم دارند. سرمایه گذاری های بسیار زیاد و هدایت شده ای دارند. حتی همین الان در داخل کشور ما، این ها تلاش می کنند جوان های ما را مسیحی کنند، به محض اینکه یک کسی تمایل پیدا می کند، بلافاصله ارتباطاتشان را توسعه می دهند، کتاب می فرستند، شخص می فرستند، یک ذره کسی تمایل نشان داد، دعوتش می کنند به جلسات به اصطلاح خودشان کلیساهای خانگی، دائم در همه جای دنیا تبلیغ می کنند؛ البته علی رغم همه تبلیغاتشان به دلیل اینکه آن مفاهیمی که در مسیحیتِ تحریف شده وجود دارد، قابل قبول برای فطرت بشری نیست، خیلی در این جهت موفق نبودند. مسیحیان یک زمانی اعلام کردند که سال 2000 میلادی، یعنی 15 سال پیش، اعلام کردند آفریقا کلاً مسیحی خواهد شد؛ این را 10 سال قبل از آن اعلام کرده بودند؛ ولی نه تنها آفریقا در سال 2000 مسیحی نشد، الآن که 15 سال از آن زمان هم گذشته نه تنها آفریقا مسیحی نشده، بلکه اسلام توسعه پیدا کرده و بلکه تشیع در طول این 15 سال اخیر به صورت گسترده ای در آفریقا توسعه پیدا کرده  است؛ البته همه با معجزات الهی و به برکت انفاس قدسی امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ به برکت نشانه ها و آثار انقلاب اسلامی است. اگر قبلاً در بعضی از کشورهای آفریقایی مثل نیجریه صحبت از 10 نفر، 15 نفر، 50 نفر شیعه بود، الآن صحبت از 5 میلیون نفر، 10 میلیون نفر، 15 میلیون نفر شیعه هست؛ یعنی نیجریه در طول این دهه اخیر از شمار شیعیان از عدد انگشتان دست به فراتر از چندین میلیون رسیده است! البته آمار دقیقی وجود ندارد. علی أی حال در حالی که مسیحیان بسیار بر مسأله تبلیغ تأکید دارند، اصلاً یهودیان تبلیغ نمی کنند؛ البته این هم از الطاف خفیه الهی است که یهودیان با این امکانات مالی و تبلیغاتی که در دنیا دارند اگر می خواستند یهودیت را تبلیغ کنند، قطعاً از مسیحیان قوی تر می توانستند این را انجام دهند؛ ولی اصلاً تبلیغ نمی کنند، چرا؟ چون اصرار دارند که آیین یهود، آیین بنی اسرائیل است. اصلاً مال دیگران نیست. نه تنها دیگران را دعوت نمی کنند به یهودیت، بلکه فرقه هایی در بین یهودیت از جمله صهیونیست ها هستند که این ها معتقدند باید بقیه اقوام را گمراه کرد، نه تنها مسئولیت هدایت اقوام دیگر را نداریم، بلکه مسئولیت داریم آنها را گمراه کنیم! شما بدانید بسیاری از مراکز فساد در دنیا، بسیاری از مجلات، رسانه های فاسد، توسط صهیونیست ها و این فرقه های یهودی اداره می شوند که معتقدند باید دیگران را گمراه کرد ؛ البته درآمدهای زیادی هم از این طریق نصیب یهودیان می شود. سؤال این استدکه آیا واقعاً دین موسی ـ علیه السلام ـ  یک دین مختص به بنی اسرائیل بود؟ مأموریت موسی این بود که قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات بدهد؟اصلاً موسی در قبال دیگران مسئولیت هدایت نداشت؟ اگر ما به قرآن نگاه کنیم، خودِ قرآن اشاره می کند در سورۀ طه که خداوند تبارک و تعالی خطاب می کند به موسی و هارون و می فرماید اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ، بروید سراغ فرعون، إِنَّهُ طَغَى، طغیان کرده، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا، به او سخن نرم بگویید، لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى، چه بسا او یادآوری پیدا کند، خشوع پیدا کند، یعنی ایمان بیاورد. اولین مأموریتی که خدا می دهد خطاب به موسی و هارون، این است که بروید سراغ فرعون، او را راهنمایی کنید. در داستان بلاهایی که بر قوم فرعون نازل شد، ما می بینیم خداوند تبارک و تعالی اشاره می کند که وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ، وقتی این مصیبت ها پیدا می شد، قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ، تو دعا کن پیش پروردگارت، بِمَا عَهِدَ عِندَكَ، به آنچه که عهد بسته در نزد تو، لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ، اگر این گرفتاری ها از ما برطرف شود لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ، می گویند اگر این گرفتاری ها برطرف شود ما به تو ایمان می آوریم. این ها بنی اسرائیل نبودند که این چنین می گفتند، این ها به اصطلاح قبطی ها یعنی آل فرعون بودند. معلوم است موسی ـ علیه السلام ـ  مأموریت هدایت آن ها را هم دارد، این ها می گویند ما به تو ایمان می آوریم؛ البته ایمان نمی آوردند، قرآن اشاره می کند که موسی دعا می کند این گرفتاری برطرف شود، همچنان این ها همان طغیان را ادامه می دهند. در داستان سحرۀ فرعون، این سحرۀ فرعون که از قوم بنی اسرائیل نبودند. این ها وقتی آیات و نشانه های الهی را در دست موسی دیدند، عصای موسی و ید بیضای موسی را دیدند، ایمان آوردند؛ قرآن از این ها تجلیل می کند. بنابراین موسی ـ علیه السلام ـ  فقط پیامبر بنی اسرائیل نبود؛ هرچند مأموریت نجات بنی اسرائیل بر عهدۀ موسی ـ علیه السلام ـ  بود؛ اما او در واقع برای هدایت مردم زمان خودش آمده بود؛ البته او چون آخرین رسول الهی نبود، مأموریتش محدود بود به دورانی که تا آن زمان رسول بعدی نیامده است؛ اما او مأموریتش اختصاص به بنی اسرائیل نداشت، هرچند که بنی اسرائیل را باید نجات می داد و موسی برای نجات آن ها بسیار تلاش کرد. خداوند بعد از اینکه می فرماید أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ در ادامه این آیه می فرماید وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ، به آن ها را یادآوری کن روزهای خدا را. روزهای خدا چه روزهایی است؟ همۀ روزها، روز خدا است، مگر روزی هست که روز خدا نباشد؟ مگر آنی هست که آنِ خدا نباشد، خدا هر روز، هر جا، هر لحظه، همه چیز از آنِ او است. بعضی از بزرگان ما مثل شیخ طوسی  ـ رضوان الله علیه ـ در تفسیر تبیان به خاطر اینکه در ذیل این آیه روایاتی وارد شده که تعبیر شده وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ یعنی به نعمت های الهی، همین تفسیر را کردند و گفتند مقصود از یادآوری کن روزهای خدا را، یعنی نعمت های خدا را یادآوری کن که این در روایت وارد شده است؛ اما آنچه که ظاهر قرآن است این است که خدا دارد در اینجا یادآوری می کند روزهای خاصی را، زمان های خاصی را. در روایات مصادیق متفاوتی برای ایام الله ذکر شده. گفتند روزی که انسان می میرد، این یکی از ایام الله است. گفتند روز قیامت، یکی از ایام الله است. گفتند روزی که منجی عالم امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ ظهور می کند، این از ایام الله است. مرحوم علامه  ـ رضوان الله علیه ـ فرمودند ایام الله یعنی روزهایی که در آن ها یک تجلی خاص، یک بروز خاص از قدرت خدا نمایان می شود. روز مرگ انسان یکی از ایام الله است؛ چون انسان آن زمان بی پناهی خودش، ناتوانی خودش، اینکه دیگران نمی توانند نجاتش بدهند و فقط و فقط خدا است که قادر است و توانا، این را درک می کند. روز قیامت که پرده ها کنار می رود، حقایق عالم آشکار می شود، آن روز هم روز تجلی قدرت الهی است و از ایام الله است. روزی که حضرت ظهور می کنند، به دست مبارکشان قدرت الهی در عالم توسعه پیدا می کند و حکومت جهانی شکل می گیرد، از ایام الله است؛ اما ایام الله محدود به این ها نیست، این حصر نیست. هر روزی که ما یک تجلی از قدرت خدا می بینیم، از ایام الله است. آن روزی که خدا آن قدرت را به فرعون نشان داد، نیل شکافته شد و موسی ـ علیه السلام ـ از آن رد شد، فرعون آمد درون نیل بلعیده شد، این از ایام الله است. روزهایی که ما قدرت خدا را می بینیم، تجلی ایمان و اعتقاد به خدا را می بینیم که یکی از این روزها که ما درک کردیم و گاهی ازش غفلت می کنیم، آن همان روزهای پیروزی انقلاب بود، روزهای جنگ بود. دوستان و کسانی که قبل از انقلاب را درک کردند می دانند چه شرایطی وجود داشت در آن روزگار، چه خفقانی بود، چه قدرت جهنمی داشت حکومت شاه، خیلی ها فکر می کردند که اصلاً امکان هیچ کاری نیست؛ ولی وقتی مردم به میدان آمدند، ایمان پیدا کردند، اعتقادشان را نشان دادند، خدا قدرتش را نشان داد. پیروزی انقلاب برای هیچ کس در آن زمان باور کردنی نبود. تحلیل گران سیاسی غرب که مسائل را از مدت ها قبل تحلیل می کنند، بر اساس نشانه ها حوادث آینده را پیش بینی می کنند، نمی توانستند این مسأله را پیش بینی کنند. این روز از ایام الله بود. من اینجا بین الهلالین این نکته را عرض کنم، ببینید اینکه شما می بینید امروز ما می نشینیم یک طرف میز و 5+1 آن طرف میز، اصلاً خودِ این گفتگو نشان دهنده قدرت ما است، این ها در دنیا با کی مذاکره می کنند که با ما می کنند؟ این ها که اهل مذاکره نیستند، این ها دستور می دهند بقیه هم می گویند چشم! مذاکره ای در کار نیست؛ و اینکه این ها می نشینند، مجبورند بنشینند، اگر این ها یک لحظه می توانستند مذاکره را کنار بگذارند، می گذاشتند. حالا مسائلی است، بعضی ها از آن ها در زمان خودش بیان خواهد شد. آنگاه معلوم می شود که چرا این ها مجبورند؟ چه نکته هایی وجود دارد که این ها را مجبور کرده و آمدند و با ما مذاکره می کنند. این ها همه نشان قدرت الهی است، روزهای جنگ یادمان هست، ما با آن امکانات کم، با آن ابزارهای کم، با آن همه محدودیت ها که داشتیم در مقابل آن تجهیزاتی که از سراسر دنیا می رسید به صدام و همین کشورهای عربی کمک فراوان مالی می کردند و تسلیحاتی که از سوی غرب می آمد، خدا قدرتش را در مقابل همۀ این ها نشان می داد.

به اصطلاح ما مخصص وارد نیست. خدا در اینجا به موسی ـ علیه السلام ـ  اشاره می کند.معنایش این نیست که این فقط در همین مورد است، بلکه ایام الله، همۀ روزهای تجلی قدرت خدا است. می فرماید وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ، یادآوری کن؛ چون این ها یادشان می رود، ما گرفتار غفلت می شویم. نعمت های خدا و روزهای سخت را فراموش می کنیم. توجه دارید ایام الله فقط اختصاص به روزهای نعمت ندارد، روزهای سخت هم که خدا قدرت خودش را نشان می دهد، یک عذابی که بر یک قومی نازل می شد، این هم ایام الله بود، تجلی قدرت خدا بود، تجلی قهر خدا بود، خدا می فرماید این را یادآوری کن. إِنَّ فِي ذَلِكَ، یعنی در که ظاهراً مقصود یادآوری ایام الله باشد، لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ، نشانه های فراوان هست برای هر کسی که اهل صبر است و اهل شکر. صبر در برابر سختی ها مربوط به ایام اللهی است که روز عذاب های الاهی است و شکر در برابر نعمت ها، مربوط به ایام اللهی که روزهای نعمت الاهی است و این خطاب مربوط به ما هم هست. ما هم ایام الله را به یاد بیاوریم، روزهای نعمت و احیاناً روزهای نغمت الاهی و آن روزها در برابر نعمت ها شکور باشیم و در برابر سختی ها صبور که اگر این طور شدیم، خدا می فرماید نشانه ها بر شما آشکار خواهد شد. همیشه این را عرض کردم و باز هم اشاره می کنم، که چه نعمتی خدا به ما داد، آمدیم به دامن اهل بیت ـ علیهم السلام ـ  دامن آن هایی که هر چه که ما می گوییم در قرآن وجود دارد، آن ها مصداق أتمّش هستند. اگر صحبت از صبر است و شُکر است، آن ها مصداق تام صبر و شکر هستند در برابر سختی ها، در برابر نعمت ها. علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا را ببینیم، این بزرگواری که واقعاً نعمتی است، گوهری است برای سرزمین ما. منشأ خیر و برکات است برای این سرزمین. این بزرگوار در برابر آن شرایطی که در آن قرار داشت، به آن شکل ایشان را از مدینه خارج کردند به نام ولیعهدی آوردند به سرزمین طوس و آنجا سعی کردند ایشان را درگیر حکومت کنند تا دامن ایشان هم به بعضی از کارهای امثال آن ها نعوذبالله آلوده شود؛ اما ایشان چطور در مقابل آن سختی ها صبور و در مقابل نعمت هایی که خدا به آن بزرگوار می داد، شکور بودند. نشانه هایی که خدا می داد، جمعیت هایی که می آمدند و اظهار ارادت می کردند، زمانی  که ایشان یک اشارتی می کرد و یک قدرتی را نشان می داد مثل آن داستان نماز عید که آن طور حضرت از خود قدرت نشان داد، ببینید چطور از یک سو صبار بودند در برابر سختی ها و از سوی دیگر شکور بودند در برابر نعمت ها. ما که این قدر ابراز ارادت به این بزرگوارها می کنیم. در این سرزمین علی رغم همه مشکلاتی که در سرزمین های مجاور ما هست و گاه و بیگاه راه بر ما برای زیارتشان بسته می شود، اینجا این راه الحمدالله بر ما همیشه باز است و ما توفیق داریم می رویم و تشرف پیدا می کنیم خدمت امام رضا ـ علیه السلام ـ  و حاجت هایمان را  می گیریم. إن شاء الله سعی کنیم به آن ها نزدیک شویم، زندگی آن ها، روش آن ها در زندگی، الگوی ما باشد در رفتارهایمان، در زندگی مان. یک سلامی هم امروز عرض کنیم از کنار مضجع شریف خواهر آن بزرگوار خدمت آن بزرگوار. السلام علیک یا ابا الحسن یا علی بن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته.

خدایا تو را به محمد و آل محمد قسمت می دهیم ما را از محمد و آل محمد در دنیا و آخرت جدا نفرما.

قلب و دل ما به معارف نورانی قرآن و عترت منور بفرما.

امشب شب جمعه است، انبیاء و اولیاء در عرش از علم الهی بهره مندند، خدایا ما را هم از این علم بی بهره نفرما.

خدایا، خداوندا گذشتگان ما، علمای ما، امام راحل ما، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی با انبیاء و اولیاء محشور بفرما.

خدایا قلم عفو بر جرائم اعمال ما بکش.

خدایا تا ما را نیامرزیدی از دنیا مبر.

عاقبت همۀ ما ختم به خیر بگردان.

مریض های ما، جانبازان ما شفای عاجل کرامت بفرما.

قلب ما، دل ما به ظهور امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ منور بگردان.

در فرجش تعجیل بفرما، چشم ما به جمال نورانی اش منور بفرما.

قلب و دل آن حضرت از ما راضی و خشنود بگردان.

ما را در مقابل انبیاء و اولیاء، شهدا و صلحا و آن حضرت سربلند بفرما.

خدایا مراجع معظم تقلید، رهبر عزیز انقلاب، همۀ خدمتگزاران به اسلام و مسلمین مؤید و منصور بدار.

بر محمد و آل محمد صلوات.[6]

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک مرتبط:

فایل صوتی

 


[1]. إبراهیم، 5.

[2]. الأعراف، 107 ـ 108 .

[3]. همان، 139.

[4]. همان، 133.

[5]. إبراهیم، 1.

[6]. تفسیر قرآن آیت الله هادوی تهرانی در مسجد مدرسۀ آیت الله العظمی گلپایگانی  ـ جلسه 7 ـ4/4/1394