خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

تفسیر قرآن، جلسۀ یازدهم: لزوم توکل و صبر در پیمودن مسیر الاهی

پنج شنبه, 11 تیر 1394 ساعت 10:01
منتشرشده در دیدگاه ها

بسم الله الرحمن الرحیم

 «قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ، صدق الله العلی العظیم.»[1]

یکی از مشکلاتی که ما در مواجهه با قرآن داریم این است که گاهی قرآن را به شکل یک کتاب تاریخ یا به شکل یک کتاب داستان می خوانیم که گویا تاریخ گذشته یا داستان های گذشته را بیان می کند و همان طور که در کنار یک کتاب تاریخ ما فقط گذشته را می بینیم و احیاناً بعضی از آن نکته های گذشته یک تذکری برای ما است، یا در یک داستانی ما یک حوادثی را می شنویم و می خوانیم و احیاناً بعضی از آن حوادث در ما یک تأثیری می گذارد، قرآن را هم در همین حد می بینیم در حالی که قرآن نه کتاب تاریخ است و نه کتاب قصه، بلکه کتاب هدایت است. اگر تاریخی را بیان می کند، اگر قصه ای را بیان می کند، به هدف هدایت و با این دیدگاه که ما بتوانیم از آن در زندگی خودمان استفاده کنیم، چنین مطلبی را بیان می کند. بنابراین مطالب قرآن، مطالب زنده و روز است، مطالب مربوط به همین لحظه زندگی ما است، نه مربوط به گذشتۀ تاریخ که اگر چنین بود، نمی توانست آخرین نسخۀ هدایت الهی باشد. پس هر آیه ای که می خوانیم، هر مطلبی که در قرآن می خوانیم باید توجه کنیم که مطلبی برای امروز ما، الآن ما، زندگی ما بیان می کند، این نکته باید مورد توجه ما باشد و با این نگاه به آیات قرآن مراجعه کنیم. دیروز اشاره کردیم وقتی انبیاء ـ علیهم السلام ـ به کسانی که مخالف بودند گفتند: «أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»،[2] گفتند شما در خدایی شک می کنید که آسمان و زمین را خلق کرده، قبل از هر چیز پیدایی او است، وجود او است، وجودی که ضرورت دارد، شما در او شک می کنید؟! در حالی که در این چیزهایی که مخلوق او است و می توانسته نباشد، شک نمی کنید. در پاسخ آن ها گفتند که «إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا»،[3] شما بشرید مثل ما، شما با ما فرقی ندارید که حالا آمدید این ادعاها را می کنید، هدفتان این است که «تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا»،[4] شما می خواهید چیز هایی را که ما به آن اعتقاد داریم به هم بزنید. عرض کردیم انبیاء ـ علیهم السلام ـ در جواب این ها نگفتند نخیر ما یک موجودات دیگری هستیم، ما یک ویژگی های خاصی داریم، ما اصلاً تافته جدا بافته ای هستیم، خیر، فرمودند «قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُم»،[5] بله ما هم مثل شماییم، «وَلَكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ»،[6] خدا منت می گذارد بر بندگانش. اگر ما چیزی داریم از خدا است، از خودمان نیست. وقتی آن ها گفتند «فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ»،[7] برای ما یک دلیلی بیاورید، انبیاء در جواب فرمودند «وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ»،[8] مگر ما بدون اذن خدا می توانیم برای شما دلیل بیاوریم؟ اگر چیزی هم بیاوریم بإذن الله است. دیروز عرض کردم انبیاء داعی الی نفسه نبودند، دعوت به خودشان نمی کردند، دعوت به خدا می کردند، هر کاری می کردند بإذن الله بود. به تعبیری فانی بودند در خدا، برای خودشان خودیتی قائل نبودند که من کاری را انجام می دهم، من چیزی را می کنم، من هدایت می کنم، اصلاً «من» در کار نبود، همه اش خدا است.

بعد اینجا یک تعبیری است که در این آیه به یک تعبیر و در آیه بعد باز این تعبیر به یک عبارت دیگری تکرار شده. انبیاء اینجا می فرمودند «وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»،[9] می فرمایند مؤمنین باید بر خدا توکل کنند؛ یعنی ما هم توکلمان به خدا است، ما به خدا اعتماد داریم، این نکته را دقت کنید، توکل و اعتماد به خدا وقتی پیدا می شود که ما واقعاً خدا را باور کنیم، بشناسیم. اگر من باور کنم که خدایی هست که بر همۀ امور من مسلط است، از همۀ امور من آگاه است، بر همه چیز قادر است و هر چه می کند با حکمت و تدبیر و با استواری است و او مهربان تر از هر مهربانی است، از مادرم، پدرم، برادرم، خواهرم و از هر کسی که فکر کنم، مهربان تر است؛ اینجا است که می رسم به توکل، به اعتماد به خدا، به اینکه او آنچه را که برای من خیر است، تقدیر خواهد کرد. اینجا من اشاره کنم روایتی است که به نظر من از روایات بسیار عجیب است، حدیث قدسی است،[10]  تعبیر حدیث این است: «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّا».[11] طبق این حدیث خداوند تبارک و تعالی می فرماید من همان جایی هستم که گمانم بندۀ مؤمن من نسبت به من است، اگر حسن ظن به من دارد، اعتقادش این است که من برایش خیر را تقدیر می کنم، خیر را برایش تقدیر می کنم؛ اما اگر به من سوء ظن دارد، گمان می کند که من تقدیر خوبی برای او نخواهم کرد یا نمی دانم یا نمی توانم یا نمی خواهم، من هم تقدیر بدی می کنم. این تقدیر بد مربوط به من است، من با سوء ظنم بالله مستحق چنین تقدیری هستم. همچنان که آن تقدیر خیر مربوط به من است، من با حسن ظنم نسبت به الله مستحق آن خیر هستم. انبیاء ـ علیهم السلام ـ اهل توکل بودند، حسن ظن بالله داشتند، باور داشتند آنچه را که می گفتند. عزیزان من، دوستان ما که اهل تبلیغ اند و زحمت می کشند، مبلغ قبل از اینکه به دیگران بگوید خودش باید باور داشته باشد، قبل از اینکه از دیگران بخواهد خودش باید عمل کند، انبیاء ـ علیهم السلام ـ این طور بودند. پیش از دیگران و بیش از دیگران به آنچه که می گفتند، اعتقاد داشتند و عمل می کردند، نه اینکه به دیگران بگویند شما عمل کنید و خودشان نکنند، به دیگران بگویند باور داشته باشید و خودشان ـ نعوذبالله ـ شک داشته باشند. وقتی مردم با انبیاء این طور صحبت می کنند، انبیاء در جواب می فرمایند «وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»؛[12] «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ»،[13] این تعبیر انبیا است، می فرمایند ما چطور بر خدا توکل نکنیم؟ چطور می شود ما به خدا اعتماد نداشته باشیم، و«َقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا»،[14] او است که ما را هدایت کرده به این راه ها، او است که ما را تا اینجا آورده، آنکه تا حالا ما را با مهربانی خودش، با حکمت خودش، با علم خودش، با قدرت خودش تا اینجا آورده ما چطور به او اعتماد نکنیم؟ ما هم یک کم برگردیم به زندگی خودمان، ما انبیاء نیستیم، بله، آن نعمت ها را برخوردار نیستیم، بله، اما ما هم به اندازه خودمان برخوردار از نعمت ها بودیم، یک کم فکر کنیم، تا اینجا چه کسی ما را آورده؟ آنکه دست ما را در لحظه های مختلف زندگی گرفته تا الآن کی بوده؟ آنکه در لحظات خطرات ما را نجات داده کی بوده؟ مشکلات را حل کرده کی بوده؟ یک کم نگاه کنیم، یک نگاه که بیندازیم می بینیم. این مطلب مکرر هست که دم مرگ انسان ها یاد گذشته شان می افتند، گذشته شان را مرور می کنند. ما قبل از اینکه آن زمان فرا برسد و مرور کنیم، ببینیم واقعاً در لحظات مختلف زندگی چه کسی ما را نجات داد. هر کدام از ما اگر یک کمی به گذشته برگردیم به خاطرمان می آید چه خطراتی از بیخ گوشمان گذشت، چه مشکلاتی بود و حل شد. تا اینجا ما را آوردند، مگر ما خود آمدیم تا اینجا؟ ما را آوردند تا اینجا! باور کنید! مرحوم آقای بهاء الدینی  ـ رضوان الله علیه ـ  می فرمود ما با این دیوانه های توی خیابان خیلی فرقی نداریم، اگر مثل آن ها نیستیم، ما را نگه داشتند، واقعاً ما را نگه داشتند. انبیاء می فرمایند «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا»، ما چطور بر خدا اعتماد نکنیم که ما را تا اینجا آورده؟ این مربوط به انبیا است، بله آن ها در قله هستند؛ اما ما هم که این پایین هستیم دقت کنیم ببینیم تا اینجا کی آورد، چه کسی ما را در دامن اسلام، در دامن اهل بیت آورد؟ چه کسی به ما توفیق داد بیاییم، حالا بعضی از ما اهل این شهریم، بعضی از ما اهل این شهر نیستیم، از جاهای دیگر آمدیم به این شهر. این آشیانه آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ مگر کم نعمتی است؟ حالا من این را بگویم باز یکی برود برای من بگوید! سال ها پیش، حدود 25 سال پیش یک وقتی این جمله را عرض کردم که نظام آموزشی حوزه، نظام سنتی آموزشی حوزه از پیشرفته ترین نظام های آموزشی در دنیا است، یک عده بنوشتند که بله بعضی ها می گویند که نظام آموزشی حوزه از پیشرفته ترین نظام های آموزشی است، این ها از پشت کوه آمدند، خبر ندارند در دنیا چه خبر که این حرف ها را می زنند، حالا ما این جمله را عرض می کنیم باز برای ما بگویید! آقا این حقیر سراپا تقصیر به بسیاری از کشورهای دنیا سفر کردم، بسیاری از شهرهای دنیا، بهترین شهرها، بهترین جاهای دنیا را دیدم، به نظر من هیچ جا قم نمی شود! بله عتبات جای خودش، مشهد مقدس جای خودش، حرمین شریفین جای خودشان، ولی قم یک چیز دیگر است، قدر قم را بدانیم، این نعمت بزرگی که به ما داده شده، ما در این شهریم، می گوید آقا هوایش فلان است، نمی دانم خیابانش فلان است، هوا و خیابان می خواهی چه کار؟ مگر هوای خوب آدم را به بهشت می برد؟ اگر قرار بود این طوری باشد به جای اینکه خانه خدا در مکه باشد، در آن سرزمین غیر حاصلخیز، یک جایی که هیچ چیز نمی روید،  باید خدا در بهترین جای دنیا، خوش آب و هواترین جای دنیا، دستور می داد خانه اش را بسازند، مگر با آب و هوا آدم به بهشت می رود؟ آنچه که در این آشیانه هست، آن امنیتی، آن آرامشی، آن امکان رشدی که اینجا هست جای دیگر به این راحتی پیدا نمی شود، نمی گویم نمی شود جای دیگر درست  عمل کرد، حتماً می شود، راه خدا همه جا باز است؛ اما بعضی جاها راحت تر است، قدرش را بدانیم. ما را آوردند تا اینجا. انبیاء فرمودند وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا، ما هم همین را باید بگوییم، ما چرا بر خدا اعتماد نمی کنیم؟ خدایی که تا اینجا با این همه مهربانی ما را آورده، بعدش هم می برد، باور کنید می برد؛ یک ذره باور کنیم، نتیجه اش را ببینیم. مرحوم آیت الله بهاء الدینی  ـ رضوان الله علیه ـ می فرمود بهترین راه علم تجربه است، تجربه کنیم، یک کمی در زندگی تجربه کنیم، به خدا اعتماد کنیم، واقعاً اعتماد کنیم؛ البته کسی که می خواهد اعتماد کند به خدا در یک مسیری، در مسیر باطل که نمی شود، در مسیر خلاف خدا که نمی شود، نمی شود معصیت کنیم و به خدا اعتماد کنیم. بله در مسیر خدا و در مسیر درست باید اعتماد کنیم. یک ذره باور کنیم؛ البته خداست دیگر، کارش به ما که نمی ماند، صبر می کند تا دقیقه 90، بلکه دقیقه 99، و یکباره راه را باز می کند، می خواهد ببیند بالاخره شما تا کجا می آیی؛ چون اصلاً اساس داستان این بوده که شما خودت را نشان بدهی نه برای خدا، خدا که می دانسته شما چه کاره ای، برای خودت؛ و ما ببینیم خودمان را چطور نشان می دهیم در صحنه زندگی. انبیاء ـ علیهم السلام ـ این طورند، وقتی جماعت جلویشان ایستادند می گویند شما یک مشت آدمید مثل ما، می گویند بله ما هم مثل شما آدمیم! خدا به ما منت گذاشته ، ما هیچ چیز از خودمان نداریم، بعد می گویند ما به خدا اعتماد می کنیم شما هر کاری می خواهید بکنید. وقتی جمعیت را می بینند خلاف خودشان، نگران نمی شوند.

بعد می فرمایند «وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا»،[15] ما صبر می کنیم، ما توکل می کنیم به خدا و صبر می کنیم. صبر می کنیم نه اینکه هیچ کاری نمی کنیم، بله، انبیاء تلاششان را می کردند، صبر و توکل معنایش خانه نشستن و بیکار بودن نیست، اگر انبیاء قرار بود کاری نکنند که کسی که با آن ها کاری نداشت، اگر انبیاء گوشه نشین بودند و به کسی کار نداشتند، پس چرا این قدر گرفتاری برایشان ایجاد می شد؟ کسی که به کسی کار ندارد، کسی هم با او کاری ندارد. اینکه بعضی ها می گویند ائمه ما ـ علیهم السلام ـدر خانه شان می نشستند، کاری به کار کسی نداشتند، اگر این ها کاری به کار کسی نداشتند چرا به شهادت می رسیدند؟ چرا حکومت ها از این ها احساس خطر می کردند؟ این نبوده که این ها گوشه نشین باشند، این نبوده که این ها کاری به کار کسی نداشته باشند، اگر کاری نداشتند که دولت وقت با آن ها چه کار داشت؟ حکومت با آن ها چه کار داشت؟ آن ها گوشه خانه شان زندگی شان را می کردند. مگر معاویه در مورد عبدالله عمر نگفت در توصیه خودش، قد أعیته عبادته، گفت این عبادت خسته اش کرده، گوشه نشین است و می نشیند مشغول عبادتش است، به او کاری نداشته باش.  این به کسی کار ندارد. سیاستشان این بود، کسی که به کسی کار ندارد با او کاری نداشتند. اینکه انبیاء می فرمایند وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا، یعنی ما در میدانیم، نه اینکه می رویم آن گوشه، نه،  ما می آییم در میدان، حرفمان را می زنیم، کارمان را انجام می دهیم، وظیفه مان را انجام می دهیم، شما هم که با ما نمی سازید، علیه ما کار می کنید، ما صبر می کنیم. این صبر و توکل به معنای گوشه نشستن و بیکار بودن نیست، به این معنا است که شما همۀ توانت را به کار بگیری به وظیفه ات آن گونه که باید عمل کنی، بله توکل کنی، اعتماد داشته باشی به خدا که به وعده هایش عمل می کند و صبور باشیم.

اینجا دقت کنید، انبیاء این ها را نفرین نمی کنند، نمی گویند خدا لعنتتان کند، خدا به زمین گرم بزندتان که این طوری با ما برخورد می کنید، می فرمایند: لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا، بر این اذیت های شما ما صبر می کنیم، تحمل می کنیم؛چون شما نمی فهمید، نمی دانید، انبیاء برای مردم دلسوزند، آن ها به ایشان جفا می کنند، ظلم می کنند، انبیاء زود عکس العمل نشان نمی دهند، صبورانه تحمل می کنند و بعد دوباره می فرمایند «عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ»،[16] بر خدا باید توکل کنند متوکلین، آن ها که اهل توکل هستند باید به خدا توکل کنند، عرض کردم در آیه قبل وَ علَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ، در این آیه وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ، توکل اساس رسیدن است؛، البته توکل بدون اعتقاد، بدون باور نمی شود. ما به اندازۀ اعتقاد و باورمان به خدا می توانیم توکل کنیم و البته باور و اعتقاد ما به خدا به اندازۀمعرفتمان به خدا است. اگر معرفت بالا رفت، ایمان بالا می رود، اگر ایمان بالا رفت، توکل بالا می رود. این ها همه به هم مرتبط اند. آن کس که مثل علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ آن معرفت را نسبت به خدا دارد که به تعبیر خودِ آن بزرگوار، آن طور که نقل شده فرمود من چیزی را نمی بینیم مگر اینکه قبلش و با او و بعدش خدا را می بینیم؛ یعنی حضور خدا را در همه جا می بیند، او آن باور را پیدا می کند و آن باور آن توکل را ایجاد می کند که در آن لیلة المبیت، در آن شبی که همه آماده شدند تا بیایند به جان مبارک رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ صدمه بزنند و آن بزرگوار را در واقع ترور کنند، علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ می رود آنجا در بستر حضرت بدون نگرانی. این علی است که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»، ارزش یک ضربه شمشیرش از عبادت جن و انس بالاتر است؛ چون این ایمان، این معرفت، همه چیزش ارزش دیگری پیدا می کند. مرحوم آیت الله بهجت  ـ رضوان الله علیه ـ که فرمود ما آمدیم به این دنیا تا ارزش پیدا کنیم، همین است واقعاً. انبیاء ـ علیهم السلام ـ آمدند و ارزش پیدا کردند، اولیا آمدند و ارزش پیدا کردند، ما را هم دعوت کردند بیایید، با ارزش شوید با ایمان به خدا.

انبیاء این راهشان است، آن طرفی ها چه جوابی دادند؟ «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ»[17]، به انبیا اینجوری جواب می دادند، «لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ»،[18] از سرزمینمان می اندازیمتان بیرون، «أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا»،[19] یا اینکه برگردید به آیین ما. این جواب جماعتی است که انبیاء دلسوزانه آمدند این ها را هدایت کنند، دائم به ایشان تذکر بدهند، دائم به ایشان بگویند راه این است، چاه این است، مراقب باش در چاه نیفتی، دقت کن در راه باشی. وقتی که این ها نمی فهمند، انبیاء دائم دلسوزانه می گویند: لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا، صبورانه با این ها برخورد می کنند؛ اما این ها نمی فهمند، دوباره همان روش جاهلانه خودشان را ادامه می دهند، اینجا است که «فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ»،[20] خدا به انبیاء وحی کرد که «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ»،[21] ما این ظالمین را از بین می بریم، «وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ»[22] ما این ها را از بین می بریم، نگران نباشید، شما را جانشینشان می کنیم؛ البته این جانشینی در دور؛ انبیاء در دوره هایی بود؛ اما کوتاه بود، نهایتاً این جانشینی در دوران امام عصر ـ عج الله تعالی فرجه ـ تحقق کامل پیدا خواهد کرد. آنجا است که آن مأموریت بزرگ آن حضرت که استقرار دولت جهانی، دولت عدل جهانی، دولت اسلامی جهانی است، شکل می گیرد و در واقع آمال همۀ انبیاء، وعده هایی که به همه انبیاء داده شد آنجا  که به تحقق کامل می رسد؛ البته هر کدام از انبیاء در دوره ای یک حدی از تعبیر وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ برایشان تحقق پیدا کرد؛ اما تجلی کامل این وعده الهی در آن انتهای تاریخ است، آنجایی که همۀ ادیان منتظرش هستند، همۀ ادیان به منجی اعتقاد دارند. در اسلام همه مسلمانان با مفهوم مهدی ـ عج الله تعالی فرجه ـ آشنا هستند، این روایت را آن ها هم نقل کردند که من کذب المهدی فقد کفر، کسی که تکذیب کند مهدی را، کافر است، این را همه نقل کردند، این ها هم نقل کردند؛ اما در بین همه عالم پیروان اهل بیت (ع) هستیم که معتقدیم آن بزرگوار زنده و در بین ما است، نه اینکه در آینده خواهد آمد، بلکه در گذشته متولد شده و شاهد و ناظر بر اعمال ما است و امروز هم او منشأ خیرات و برکات برای ما است، مثل خورشیدی که پشت ابر است، خودِ خورشید دیده نمی شود؛ اما نور از پشت ابر منشأش همان خورشید است. ما این افتخار را داریم که معتقدیم به چنین منجی. ذیل «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»،[23] این آیه روایت است که روزهای دوشنبه و روزهای پنج شنبه اعمال ما بر خداوند تبارک و تعالی و بر ولی عصر ـ عج الله تعالی فرجه ـ عرضه می شود، از ما با خبر است و مشکلات ما را می داند. اگر ما به آن بزرگوار توجه پیدا کردیم، او هم به ما توجه پیدا می کند، اگر ما دلمان با او بود، دل او بیشتر با ما است، ما مشمول دعای خاص تر خواهیم شد و توجه کنید شب های قدر نزدیک است، شب های قدر شب های امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه ـ است، شب هایی است که تقدیرات الهی بر قلب آن حضرت نازل خواهد شد، سعی کنیم از امروز بیشتر به آن حضرت توجه کنیم، بیشتر به آن حضرت توسل کنیم، بیشتر برای آن حضرت دعا کنیم، ان شاء الله مشمول دعای خاص آن حضرت باشیم.

السلام علیک یا بقیة الله، السلام علیک و علی آبائک الطاهرین و رحمة الله و برکاته.

خدایا خداوندا تو را به محمد و آل محمد قسمت می دهیم ما را آنی در دنیا و آخرت از محمد و آل محمد جدا نفرما.

قلب و دل امام زمان از ما راضی و خشنود بگردان.

چشم ما به جمال نورانی اش منور بفرما.

فرجش نزدیک تر بگردان.

خدایا خداوندا ما را با معارف نورانی قرآن، با معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بیش از پیش آشنا بگردان.

به همۀ ما توفیق تشخیص وظیفه و عمل به آن کرامت بفرما.

همۀ ما را خدمتگزار اسلام و مسلمین قرار بده.

خدایا گذشتگان ما، علمای گذشته ما، مراجع گذشته ما، امام راحل، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، شهدای ما با انبیاء و اولیاء محشور بگردان.

خدایا مراجع معظم تقلید، رهبر عزیز انقلاب، همۀ خدمتگزاران به اسلام و مسلمین مؤید و منصور بدار.

مریض های ما، جانبازان ما شفای عاجل کرامت بفرما.

حاجات ما برآورده به خیر بگردان.

خدایا خداوندا عاقبت همۀ ما را ختم به خیر بفرما.

بر محمد و آل محمد صلوات[24]

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک مرتبط:

فایل صوتی

 


[1]. إبراهیم، 11.

[2]. همان، 10.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5] همان، 11

[6]. همان.

[7]. همان، 10.

[8].همان، 11.

[9].همان.

[10]. حدیث قدسی قبلاً اشاره کردم احادیثی است که مفاد و محتوای آن ها وحیانی است؛ یعنی به نبی اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ این مطلب وحی شده؛ اما عبارت می تواند عبارت حضرت باشد؛ یعنی ضرورتاً عبارت، ممکن است عبارت خدا نباشد؛ چون قرآن عباراتش هم عبارات الهی است، برای همین مرز حدیث قدسی از مرز قرآن همیشه جدا نگه داشته شده است.  

[11]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 72.

[12]. إبراهیم، 11.

[13]. همان، 12.

[14]. همان.

[15]. همان.

[16]. همان.

[17].همان، 13.

[18]. همان.

[19]. همان.

[20]. همان.

[21]. همان.

[22]. همان.

[23]. التوبة، 105.

[24]. تفسیر قرآن آیت الله هادوی تهرانی در مسجد مدرسۀ آیت الله العظمی گلپایگانی، جلسه 11، 9/4/1394.