خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

جوان و جامعه

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 13:03
منتشرشده در دیدگاه ها

«ظلم نكن چنانچه دوست دارى به تو ظلم نشود، نيكى كن چنانچه دوست دارى با تو نيكى كنند و آنچه را براى ديگران زشت مى دانى برخود زشت شمار و راضى شو از ديگران به اندازه ‏اى كه براى خودت رضايت مى دهى».(1)


«آنچه را نمى دانى نگو، هر چند دانسته هايت اندك است»(2). از ابتداى نامه ى امام تا انتهاى آن، اين ارزش به بهانه هاى مختلف و در بزنگاه هاى گوناگون تكرار مى‏شود: سخن ندانسته نگو. زبان را وقتى به حركت در آور كه سخنت مبتنى بر دانسته ها و اطلاعات باشد و اگر اطلاع و دانش تو كم است، سخن را نيز كم و كوتاه كن.
يكى از مشكلات همه ى ما اين است كه در هر چيزى اظهارنظر كرده و به داد سخن در آن مى پردازيم، هر چند هيچ اطلاعى از كم و كيف آن نداشته باشيم. تكرار اين كلمات از على بن ابيطالب و پافشارى او بر رها كردن اين ضد ارزش ها، نشان دهنده ى اهميت اين فراز است. امام نه تنها در اين نامه كه در جاى جاى زندگيش براين حقيقت تأكيد مى‏كند كه ميزان ارزش انسان و جوان و مسلمان در گفته ها و سخنانش است و همچنانكه حكمت در واژه هاى حكيمانه و توأم با انديشه، نهفته است، رشد و تعالى نيز در سكوت و اجتناب از سخن نابخردانه است. اين مؤلفه ى منفى هم لطمات شخصيتى و شخصى را در پى دارد و هم آشفتگى هاى اجتماعى و جمعى. چه بسيار مجموعه هاى انسانى كه با كلمات بى حساب و بى پايه ى فردى، دچار بحران مى شود، چه بسيار خانواده هايى كه با اما و اگرِ فردى در آستانه ى فروپاشى قرار مى گيرد و چه بسيار آبروها و حيثيت ها و منافع اشخاص كه با يك موضع گيرى و ابراز چند واژه به پرتگاه نابودى سوق داده مى شود!
امام على مى فرمايد: نگو.... دانشت اندك است، در محدوده‏ى دانش خود سخن بگو. هر چقدر دانشت كم، سخنت كمتر باشد و هيچ نگران نباش كه در قضاوت ديگران، فرد كم اطلاعى به حساب بيايى. اگر چنين ارزشى را در خود بوجود آوردى، تمرين كردى، ممارست داشتى و به اين مهم نايل آمدى، حال لياقت دارى كه پله اى بالاتر بيايى و معيارى جديد را در روابط اجتماعى تجربه نمايى:
«آنچه را دوست ندارى به تو بگويند به ديگران نگو»(3). كسى كه هر سخنى را مى‏گويد و در هر وادى اظهار رأى و نظر مى‏كند، بديهى است نسبت به ديگران هم هر نسبتى را روا مى‏دارد. ابتدا بايد تمرين كرد كه سخن انديشيده و گزيده گفت تا بتوان به اين ارزش والا دست يافت و به ديگران سخنانى گفت كه خود دوست داريم در حقمان ابراز شود. بايد زحمت كشيد كه هر سخنى را نگوئيم تا بتوانيم در برخورد با افراد جامعه از گفتار ناخوشايند دست شوئيم.

«به نيكى دستور بده تا از اهل نيكى باشى و با دست و زبانت زشتى را طرد كن»(4). امام در اين فراز يكى از مهم ترين و تعيين كننده‏ترين وظايف اجتماعى جوان را بيان مى‏كند،(5) امر به معروف و دستور به رفتار نيك و مورد قبول دين و جامعه.
امر به معروف يكى از تكاليف اجتماعى، جدى، مشكل و حياتى جوان است كه بايد آن را دقيق فرابگيرد و جامه ى عمل بپوشاند.(6)

1. و لا تظلم كما لا تحب ان تظلم و احسن كما تحب اين يحسن اليك و استقبح من نفسك ما تستقبحه من غيرك و ارض من الناس بما ترضيه لهم من نفسك×.
2. و لا تقل ما لا تعلم و ان قل ما تعلم×.
3. و لا تقل ما لا تحب ان تقال لك×.
4. وأمر بالمعروف تكن من اهله، و أنكر المنكر بيدك و لسانك×.
5. اينكه در جاى جاى اين نوشته ما اشاره به جوان مى كنيم به اين معنا نيست كه اين وظايف فقط مختص جوانان است و ديگران چنين وظيفه‏اى نداشته و اين دستورات شامل آنان نمى شود. هرگز! اشاره‏ى ما به جوانان به اين جهت است كه خطاب نامه ى امام على به امام مجتبى با عنوان جوان است، جوان آمادگى پذيرش بيشترى دارد، جوان در ابتداى راه اجتماعى و فردى و در آغاز شروع مسئوليت هاى خويش است. جوان در حال فراگيرى است و بايد اين تكاليف را بياموزد و شروع به عمل كند و همه اينها دليل اين نيست كه اين موضوعات و تكاليف از ديگران سلب شده و آنان وظيفه اى نسبت به اجتماع ندارند. آنان كه دوران جوانى خود را سپرى كرده‏اند، قطعاً در همان اوان جوانى اين حركت هاى حياتى را شروع كرده و خود را ساخته‏اند و از همان دوران تاكنون به وظايفشان عمل مى‏كنند و از اين پس نيز آنان به جهت آگاهى از اين ارزش ها و عمل به آن در دوره هاى مختلف زندگى، نياز به اين تذكرات ندارند. و گرنه اصل وظيفه مربوط به همه ى ماست، جوان و پير، زن و مرد. و اگر كسى در ميان سالى و كهنسالى قرار دارد اما در اين امور اهمال كرده و به آن تقيد ندارد، بايد همچون جوانان شروع به فراگيرى، خودسازى و عمل نمايد.
6. برگرفته از کتاب با جوان تا آسمان، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 52-49.