از اين رو، براى دستيابى به «نظام اقتصادى اسلام» بايد به حقوق ثابت اقتصادى توجه كرد. اين امر به نوبهى خود تفكيك بين حقوق ثابت ومتغير را طلب مى كند.
علم اقتصاد (Economics)
واژه ى «اقتصاد» در زبان عربى به معناى «ميانه روى واعتدال» به كار مىرود. در اين آيات شاهد همين استعمال هستيم:
أ. «فَلَمّا نَجّيهم إلى البَرّ فمنهم مُقتصد(1)»؛ وچون نجاتشان داد وبه خشكى رساند برخى از آنان ميانه رو هستند.
ب. «فمنهم ظالمٌ لِنَفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله(2)»؛ پس برخى از آنان بر خود ستمكارند وبرخى از ايشان ميانه رو، وبرخى از آنان در كارهاى نيك به فرمان خدا پيشگامند.
ج. «منهم أمّةٌ مقتصدةٌ و كثيرٌ منهم ساءَ ما يعملون(3)»؛ از ميان آنان گروهى ميانه رو هستند وبسيارى از ايشان بدرفتار مىكنند.
امروز واژه «اقتصاد» را به عنوان معادل كلمهى لاتينى «اكونومى» (Economy) بكار مىبرند. اين واژه از دوكلمهى يونانى «اويكوس» (Oikos)به معنى «خانه» و «نمين» (Nemin) به معنى «اداره كردن» تشكيل شده است(4) كه در لغت به معناى «تدبير منزل»(5) و اداره كردن خانه مىباشد. شايد همين امر باعث شده كه به «ارسطو» نسبت دهند او علم اقتصاد را مديريت خانه مىداند!(6).
برخى مانند «آدام اسميت(7)» علم اقتصاد را علم ثروت دانستهاند وگروهى بسان «جان استوارت ميل(8)» مطالعهى چگونگى تنظيم توليد، مصرف وفعاليت هاى مبادلهاى افراد را وظيفهى اقتصاد شمردهاند(9). «آلفرد مارشال(10)» اولين اقتصاددانى بود كه موضوع رفاه (welfare) را در علم اقتصاد مطرح ساخت. اومعتقد بود اقتصاد از يك سو با مطالعه در بارهى ثروت واز سوى ديگر، كاوش در مورد انسان پيوستگى دارد، واهميت دومى افزونتر مىباشد، زيرا اهداف رفاه انسان وثروت وسيلهاى براى رسيدن به اين هدف مىباشد(11). در نگاه اوعلم اقتصاد عبارت بود از مطالعهى بشر در زندگى شغلى وحرفهاى(12). «كينز(13)» موضوع اقتصاد را جستجو وكشف قوانين حاكم بر اشتغال كامل در سطح جامعه مىدانست و «ماركس(14)» آنرا جستجو وكشف قوانين حاكم بر تحول جامعهها، در جهت جامعهى اشتراكى، تلقى مىكرد. «ساموئلسون(15)»، اقتصاددان معاصر آمريكايى، موضوع علم اقتصاد را بررسى روشهايى مىداند كه بشر به وسيله يا بدون وسيلهى پول، براى به كار بردن منابع كمياب به منظور توليد كالاها وخدمات در طى زمان، وهمچنين براى توزيع آنها بين افراد وگروهها در جامعه به منظور مصرف در زمان حال وآينده، انتخاب مىكند.(16)
امروز، يكى از وظائف عمده ى علم اقتصاد گردآورى آمار وتجزيه وتحليل، تشريح يا توضيح رابطهى اقتصادى غامضى است كه ميان پول، توليد، قيمتها، بىكارى، و ساخت مالياتى به صورت منطقى وجود دارد. هرچند دقّتى كه فيزيكدانان يا شيمىدانها در بررسى خود به آن مىرسند، براى يك اقتصاد دان فراهم نيست، زيرا اونمىتواند هنگام اجراى يك آزمايش، رفتار مردم اجتماع را تحت كنترل خويش داشته باشد، ولى دقت در مشهودات وتوجه به جزئيات مى تواند در بسيارى از موارد رابطهى درست ميان علت ومعلول در پديدارهاى اقتصادى را نشان دهد.(17)
با اين وصف «علم اقتصاد» دانشى مبتنى بر مشاهده ى فرايندها، نهادها وعوامل مرتبط با ثروت ورفاه در توليد، توزيع ومصرف مىباشد. از اين رو، تفسيرى كه از «مال و ثروت»، «رفاه» وعناصرى از اين دست ارائه مى شود به همان اندازه مىتواند در آن مؤثر باشد كه ابزارهايى كه براى مشاهده وتحليل در آن به كار گرفته مى شود، در آن تأثير دارند. از آنجا كه مفاهيمى مانند ثروت ورفاه وديگر مفاهيمى كه در اقتصاد مورد توجه قرار مى گيرند به «انسان» وتفسيرى كه ازاوداده مى شود وجايگاهى كه براى اودر نظام خلقت در نظر گرفته مى شود، ارتباط دارد، با تغيير اين تفسير وارائه ديدگاهى جديد ممكن است به نتايجى تازه در اين دانش دست يافت.(18)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الزرقاء، مصطفى احمد. المدخل الفقهى العام. (الفقه الاسلامى فى ثوبه الجديد.) دمشق: مطابع الف باء، الاديب، 1967م.
2. سالواتوره، دومينيك. ديوليو، يوجين.ا. اصول علم اقتصاد. مترجم: دكتر محمد ضيائى بيگدلى - نوروز على مهدى پور. يك جلد، تهران: انتشارات مؤسسه بانكدارى ايران، بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران، چاپ دوم، 1374 ه ش.
3. سروش،عبدالكريم. درس هايى در فلسفه علم الاجتماع. يك جلد، تهران: نشرنى، چاپ اوّل، 1374 ه ش.
4. السيوطى. الدر المنثور.
5. صبحى صالح. نهج البلاغه.يك جلد، بيروت، چاپ اول، 1387 ه ق.
6. صدر، سيد محمد باقر. اقتصادنا. يك جلد، بيروت: دارالتعارف المطبوعات، چاپ اول، 1402 ه ش.
7. صدر، سيد محمد باقر. بحوث فى علم الاصول. مقرّر: سيد محمود هاشمى. 7جلد، قم: المجمع العلمى للشهيد صدر، چاپ دوم، 1405 ه ق.
8. صدوق.كمال الدين.
9. علامه طباطبايى، محمد حسين. الميزان فى تفسير القرآن. 20 جلد، تهران: دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1397 ه ق.
10. شيخ طوسى، ابوجعفر محمد بن الحسن بن على. المبسوط. 8جلد، قم: المكتبة المرتضويه، چاپ اول، 1351 ه ق.
11. شيخ طوسى. الغيبة.
12. فه ير، لوييس. خودآموز اقتصاد. اقتباس: دكتر فيروزه خلعت برى. يك جلد، تهران: شباويز، چاپ دوم، 1366 ه ش.
13. الفيومى، احمد بن محمد بن على المقرى. المصباح المنير. دو جلد در يك مجلد، قم: مؤسسة دارالهجرة، چاپ اول، 1405 ه ق.
14. قديرى اصل، باقر. سير انديشه اقتصادى. يك جلد، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. چاپ اول، 1364 ه ش.
15. قديرى اصل، باقر. كليات علم اقتصاد. يك جلد، تهران: مركز نشر سپهر، چاپ پنجم، 1366 ه ش.
16. كلينى، ابو جعفر محمد بن يعقوب. اصول كافى. 2جلد، تهران: المكتبة الاسلامية، چاپ اول، 1388 هق.
17. كلينى. فروع كافى.
18. برگرفته از کتاب مکتب و نظام اقتصادی اسلام، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 47-48.