خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

شرى بودن معرفت

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 13:05
منتشرشده در دیدگاه ها

در ركن اول نظريه ى قبض و بسط بر تفاوت دين و معرفت دينى تأكيد شده كه امرى صحيح است و در ركن دوم معرفت دينى نوعى معرفت بشرى شمرده شده است. در تعابير نظريه براى «بشرى بودن معرفت» دو معنا وجود دارد:
الف - معرفتى كه براى بشر حاصل مى شود. اين معنا جاى سخن ندارد، زيرا آنچه در جوى مى رود، آب است!


ب - معرفتى كه خصوصيات بشرى دارد. در بسيارى از تعابير نظريه، اين معنا اراده شده است. به طور مثال به اين عبارت توجه كنيد: «وقتى گفته مى شود معرفتى بشرى است، غرض اين است كه اوصافى كه بشر دارد به آن معرفت ريزش كرده است، نه فقط وصف عاقل بودن او ... (1)». سپس در توضيح اين سخن گفته شده است كه اوصاف و خصوصيات بشر، خودشان را در معرفت او نشان مى دهند. «يعنى اگر دنبال منافع خود مى گرديم، اگر يك موجود اجتماعى هستيم، اگر زبان ورزيم اگر جاه طلب و حسود و حق جو و رقيب شكن و ... هستيم ... اينها اثر خودش را در علم ما مى گذارد (2)».
حال اين سؤال مطرح مى شود كه آيا مقصود از معرفت بشرى در اينجا، معرفت آحاد بشر، و به تعبير «پوپر» جهان دوم، است، يا آن كه مراد، معرفت مشاع و همگانى - يعنى جهان سوم پوپر – مى باشد؟ و آيا همه ى معارف بشرى - بدون استثناء - چنين خصلتى دارند، و يا تنها پاره اى از آنها اين‏گونه اند؟
اگر مقصود، معرفت جهان دومى باشد، هر چند اين مطلب به نحو «موجبه‏ى جزئيه» مورد قبول است، ولى كليت آن چنين نيست. زيرا درست است كه گاهى حالات روحى انسان، معرفت او را تحت تأثير قرار مى دهد (3) و موجب خطاى علم و نرسيدن به واقع مى گردد و حتى گاهى باعث مى شود كه بعضى از راه هاى فهم را به روى خود ببندد، و يا برخى امور را كه مجراى فهم نيستند، به عنوان راه كسب معرفت تلقى كند، ولى اين امر به اين معنا نيست كه نسبت به هيچ دانشى يقيين وجود ندارد و در همه ى گزاره ها احتمال خطا مى رود. بديهيات عقلى، تجربى، وجدانى، و همچنين دينى، امورى نيستند كه بتوان آنها را به بهانه ى تأثير برخى عوامل روانى و خصلت هاى بشرى در پاره اى از دانش ها و دانسته ها، مورد ترديد قرار داد. حاصل سخن آن كه: خطاى انسان در پاره اى از معارف - از جمله معرفت دينى - مورد پذيرش است و هيچ عالم دينى ادعا نكرده است كه تمام آنچه او از دين فهميده، مطابق با واقع مى باشد، به ويژه آن كه در مباحث فقهى و اصولى، فقيهان شيعه كه قائل به «تخطئه» هستند، تصريح كرده اند كه زمينه ى خطا در فهم احكام وجود دارد؛ زيرا حكم الهى، يك امر عينى و ثابت است كه امكان دارد مجتهد در فتواى خود بدان برسد و ممكن است، خطا كند. ولى در عين حال در حوزه ى معارف اعتقادى، و حتى فقهى، گزاره هايى وجود دارد كه از مسلمات بوده و به هيچ وجه جاى شك و ترديد نمى باشد.
امّا در مواضع متعددى از نظريه تأكيد مى شود كه مقصود از معرفت بشرى، معرفت اشخاص - به معناى صورت ذهنى و معرفت جهانى دوم - نيست، بلكه مراد، معرفت مشاع و همگانى است كه به عنوان ميراث علمى و فرهنگى بشر وجود دارد. با اين وصف، تسرّى خصلتهاى بشرى به چنين معرفتى - و به تعبير صحيح: تأثير گذارى ويژگى هاى آدمى در معرفت جهان سومى - صعوبت بيشترى پيدا مى كند، زيرا ممكن است يك نفر در پذيرش يا انكار مطلبى تابع حبّ و بغض هاى شخصى خود باشد، ولى آنچه به عنوان جهان سوم و معرفت مشاع باقى مى ماند كمتر و بطور محدودترى تحت تأثير اين حالات قرار مى گيرد و مثلاً چنين نيست كه يك تئورى در طول تاريخ بخاطر حسادت، و يا به علت رفاقت با دانشمندى رد يا پذيرفته شود. امكان دارد كسى، مانند گاليله، از سوى مردم روزگار خود تكفير شود، ولى در عين حال نظريه اش باقى بماند و يا كس ديگرى مورد تمجيد قرار گيرد، ولى نظريه اش فراموش گردد.(4)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عبدالكريم سروش، قبض و بسط تئوريك شريعت، ص 107.
2. همان.
3. مثلاً كسى كه اعتقاد به اعتبار علمى شخص ندارد، به او توجه نمى كند؛ ولى سخن شخصيت مورد علاقه اش را به آسانى مى پذيرد.
4. . برگرفته از کتاب مبانی کلامی اجتهاد، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 344-342.