خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

طلبگی، رشته تحصیلی یا شیوه زندگی

شنبه, 26 تیر 1389 ساعت 12:13
منتشرشده در دیدگاه ها

بر خلاف تصور برخی که حوزه را یک رشته تحصیلی می دانند، طلبگی یک رشته تحصیلی نیست، یک زی و یک منش زندگی است؛ ممکن است ما همین علوم را در یک مرکز دانشگاهی بیاموزیم، مثلاً در دانشکده الهیات دانش های مشابه این رشته را تحصیل می کنیم، اما آنجا این یک رشته است در عرض رشته های دیگر، ولی به اعتقاد من در حوزه علمیه، طلبه بودن من یک منش زندگی است، یک زی خاص است. اگر بخواهیم مشابهی برای این زی بیاموزیم؛ یعنی بخواهیم طلبه را به گروه ها و اصناف انسانی ای که وجود دارند، تشبیه کنیم، به اعتقاد من طلبگی امتداد مسیر انبیا (ع) و شاگردی در مکتب آن بزرگواران است. در حقیقت طلبگی ادامه زی انبیا در حد توان یک انسان عادی با امکانات موجود است.


اگر از این منظر به طلبگی نگاه کنیم، اولین ویژگی یک طلبه این است که به این زی و این منش زندگی اعتقاد و عشق داشته باشد. اگر به این منش و روش زندگی اعتقاد و عشق داشت، قهراً شرایط دیگر تأمین خواهد شد. انشاالله! کسی که می خواهد راه انبیا (ع) را پی بگیرد؛ یعنی هادی امت باشد، در درجه اول باید مسیر هدایت را بیابد.
بنابراین در درجه اول یک طلبه نیازمند علم است، علم شرط لازم طلبگی است، اما شرط کافی نیست و تحصیل علم شرایطی دارد که یکی از آن ها عشق است. کسی که به یک دانش عشق و علاقه نداشته باشد، معمولاً در آن دانش، آن رشدی را که باید داشته باشد، نخواهد داشت.
از آثار این عشق و این شیفتگی به علم، پشتکار و کوشش است. اگر در زندگی علمای بزرگ، شاهد آن کوشش های طاقت فرسا هستیم، همه نشأت گرفته از عشقی است که آن ها به این دانش ها داشته باشند و تا آخرین لحظه زندگی و تا آخرین رمقی که در جانشان باقی بوده، در جست و جوی علم و در تلاش و مسیر علم بودند.
این شرط اول تحصیل علوم است. طلبه باید عاشق علم باشد و در برای تحصیل علم زحمت بکشد و پشتکار داشته باشد او باید باور کند که بدون زحمت نمی توان به جایی رسید و هیچ کس هم بدون زحمت به جایی نرسید. حتی انبیا و اولیا هم زحمات و مشقات فراوانی را متحمل شدند؛ دنیا، دنیایی است که جز به زحمت نمی توان به نتیجه ای رسید. اگر یک طلبه این شرط را داشت و با آن به دنبال تحصیل علم رفت، علم مقدمه عمل می شود.
ما نمی آموزیم که بیاموزانیم، ما می آموزیم که خود عمل کنیم و بعد به دیگران بیاموزانیم. البته این که ما هادی دیگران باشیم، بعد از این است که خودمان هدایت بشویم، و الا کسی که خود در گمراهی است، نمی تواند هادی دیگران باشد، و بر فرض این که کسی به دست او هدایت شود، این هدایت در آخرت برای شخص هادی ندامت بسیار بزرگی را فراهم خواهد کرد که دیگری به دست او هدایت شد، ولی خود همچنان در گمراهی ماند.
بنابراین، طلبه باید بیاموزد و در آموختن توجه داشته باشد که دارد یاد می گیرد که در درجه اول خود به چیزی که یاد می گیرد عامل باشد. اگر به آنچه که یاد گرفته و درست هم یاد گرفته، عامل بود، آن گاه می تواند هادی باشد، چون هدایت فقط به دانستن نیست، هرچند دانستن لازم است. در وهله اول این هادی خود باید به آنچه که مردم را به آن دعوت می کند، عامل و ملتزم باشد. اگر یک چنین شرایطی در طلبه پیدا شد، او یک طلبه جامع است؛ یعنی طلبه ای که به این زی اعتقاد دارد و به آن عشق می ورزد، و به علومی که نیاز این منش است، علاقه دارد. این علاقه و اشتیاق موجب پشتکار و کوشش او است و آنچه می آموزد، در حد توان خودش به کار می گیرد و در حد توان خود آنچه که آموخته، به دیگران یاد می دهد. هر کس به اندازه ای که دانش دارد، می تواند دیگران را هدایت کند.
البته هر کس به اندازه علم و دانش خود مسئولیت خواهد داشت و در واقع مسئولیت طلبگی از همان آغاز شروع می شود. حداکثر این که این مسئولیت کم کم افزایش می یابد. این تصوری است که من از طلبگی دارم و فکر می کنم که اگر یک طلبه واقعاً به این منش عشق داشته باشد، آن عشق و علاقه همه مشکلات را برای او حل خواهد کرد و در او توانایی ای ایجاد می کند که بتواند در مقابل مشکلات ایستادگی کند.

ادامه دارد.....