خطا
  • XML Parsing Error at 9:12. Error 76: Mismatched tag

كيفيت ارتباط معارف بشرى

شنبه, 02 مرداد 1389 ساعت 13:06
منتشرشده در دیدگاه ها

در نظريه ى قبض و بسط، دو گونه ارتباط ميان معارف بشرى مطرح است:
1. ارتباط روش شناختى (متديك)
2. ارتباط دانش‏هاى پسين با پيشين.


براى ارزيابى اين امر بايد به بررسى هر يك از اين دو گونه ارتباط، به صورت جداگانه، بپرازيم:
1 . ارتباط روش شناختى.
در اين قسم به دو مطلب اشاره شد:
أ. اگر چند دانش داراى روش يكسان باشند و آن روش مورد مناقشه قرار گيرد، همه ى آن دانش ها مورد ترديد واقع مى شوند، مثلاً: مناقشه در روش تجربى سبب ترديد در معارفى مى‏گردد كه با اين روش به دست مى‏آيند.
ب . وقتى در يكى از علومِ هم‏روش خطايى كشف شود، خواهيم دانست كه در روش آن علم كه ما را به آن گزاره رسانده، خطايى بوده است. به دنبال آن در همه‏ى آن علومِ هم‏روش ترديد به وجود خواهد آمد.
در توضيح و بررسى اين ارتباط بايد خاطر نشان كنيم كه بى‏شك ارتباط روش شناختى نمى‏تواند ثابت كند همه‏ى معارف بشرى با يكديگر مرتبطند، چرا كه همه‏ى معارف بشرى به يك روش بدست نمى‏آيند و به همين جهت يكى از طبقه بندى‏هاى متعارف در علوم، طبقه‏بندى دانش‏ها به لحاظ روش‏هاى آنها است، مثل روش تجربى، نقلى و شهودى. پس نمى‏توان از ارتباط علومِ هم‏روش نتيجه گرفت كه همه‏ى معارف بشرى با يكديگر مرتبطند(1). حال بعد از حصر اين ارتباط در علومِ هم‏روش بايد به بحث درباره‏ى چگونگى آن پرداخت.
اگر مبانى يك روش مورد ترديد قرار گيرد، بدون شك مجموعه‏ى علومى كه از طريق اين روش به دست آمده‏اند، مى‏توانند مورد ترديد واقع شوند. بنابراين، ترديدى در صحت بند اول از دو مطلب قبلى نيست. اما اگر در يك گزاره، يا يك بخش از دانش‏هاى هم روش خطايى كشف شود، اين امر نمى‏تواند نشانگر خطا در مبانى آن روش باشد. زيرا اگر در يك گزاره‏ى تجربى خطايى آشكار گردد، اين كشف خطا نيز از راه همان تجربه صورت مى‏گيرد. چون فرض اين است كه تجربه روش معتبر در آن دانش مى‏باشد. يك فقيه نيز با همان روش كه به حجيت خبر «عادل» معتقد شده، آن را ابطال مى‏كند و به حجيت خبر «ثقه» ملتزم مى‏شود. پس در اين گونه موارد، خطا به شيوه‏ى استفاده از روش مربوط است، نه مبناى روشى(2). با اين وصف، ادعاى بند دوم قابل قبول نيست.
پس اين مدعاى كلى كه «معارف بشرى در ارتباطند»،از ديد ارتباط روش شناختى، تنها به صورت موجبه‏ى جزئيه مورد قبول است، يعنى برخى از معارف بشرى با هم ارتباط دارند و چنين نيست كه يك تغيير در گوشه‏اى از معارف، موجى ايجاد كند كه كران تاكران معارف ديگر را تحت تأثير خود قرار مى‏دهد.
2 . ارتباط دانش‏هاى پسين و پيشين.
در اين باب، سه نوع ارتباط تصوير شده است: أ. ارتباط ذره‏اى يا گزاره‏اى، ب . ارتباط مفهومى، ج . ارتباط هندسى.
ما ارتباط گزاره‏اى را فى الجمله مى پذيريم. يعنى برخى گزاره‏ها در برخى گزاره‏هاى ديگر تأثير مى‏گذارند. ارتباط مفهومى در واقع به همان ارتباط گزاره‏اى بازمى‏گردد و ارتباط مستقلى نيست؛ مثلاً در مثال وحدت حق تعالى - كه در بيان ركن دوم نظريه‏ى قبض و بسط به آن اشاره شد - اگر كسى به «وحدت عددى(3)» و ديگرى به «وحدت حَقّه» قائل شود، اين دو فهم و دو مفهوم، بازگشت به دو قضيه‏ى متفاوت مى‏كند. زيرا همچنان كه در منطق آمده است ما دو نوع قضيه داريم: قضيه‏ى ملفوظه و قضيه‏ى معقوله. قضيه‏ى معقوله همان صورت قضيه در ذهن و مفاد واقعى قضيه است. قضيه‏ى ملفوظه صرفاً حكايت از آن قضيه‏ى معقوله مى‏كند. بنابراين، با تغيير معناى وحدت در ذهن، قضيه‏ى معقوله تغيير مى‏يابد، هر چند در ظاهر، قضيه ملفوظه بدون تغيير باقى مانده باشد. پس اگر در مثال «خدا واحد است» دو شخص، دو مفهوم متفاوت از وحدت داشته باشند، در واقع دو قضيه در ذهن آنها وجود دارد. هر چند به ظاهر، يك قضيه را بيان مى‏كنند. پس اين قسم از ارتباط، به همان ارتباط گزاره‏اى باز مى‏گردد.(4)

 


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1) اين توضيح از اين جهت حايز اهميت است كه بدانيم تعبيرات نظريه در اين مورد، مبهم بوده و حتى در بسيارى موارد آنچنان با كليت بيان شده كه تمام علوم مختلف و غير هم روش را نيز زير چتر يك پيوند ناگسستنى قرار داده است. شايد به ذهن برسد بخشى از كليت ارتباط معارف را همين ارتباط روش‏شناختى و بخش ديگر را انواع ارتباطهاى ديگر تأمين مى‏كند، ولى بايد گفت اولاً: در ارتباط دانش‏هاى پسين با دانش‏هاى پيشين نيز - كه در نهايت، ارتباط گزاره‏اى خواهد بود - خواهيم گفت: اين امر كليت ندارد و بسيارى از گزاره‏ها با بسيارى ديگر بيگانه‏اند. و ثانياً: اساساً خود اختلاف روش در تحصيل علوم، بسيارى از معارف را با يكديگر بيگانه مى‏سازد. يعنى از سويى، تفاوت موضوعات علوم و از سوى ديگر، اختلاف روش‏ها، و همچنين نبود وجه اشتراك در موضوع يا محمول، بسيارى ازمسائل و گزاره‏هاى موجود در معارف بشرى را از همديگر جدا و غير قابل پيوند مى‏سازد.
2) ر.ك: ملكيان، القبض و البسط، صص 244 - 243 )مجلة المنطق، العدد 113).
3) وحدت عددى همان «يك» در مجموعه‏ى اعداد است. به عبارت ديگر، يكى است كه براى آن دو تصور مى‏شود. وحدت حَقّه يكى است كه دو براى آن تصور نمى‏شود و در آن واحد و وحدت يكى هستند. (ر.ك: علامه طباطبايى، بدايةالحكمة، مرحله 8، فصل 2)
4) برگرفته شده از کتاب باورها و پرسش ها، ص 143-141، اثر استاد مهدی هادوی تهرانی.