امروز، در جغرافياى سياسى معاصر، جهان به كشورهاى مختلفى تقسيم مى شود كه مرزهاى قراردادى و پذيرفته شده از سوى دولت ها، آنها را از هم جدا مى كند و در هر كشور، حكومتى برپاست. كسانى كه در يك كشور زندگى مى كنند، بر اساس موازين خاصّى «شهروند»(1) آن كشور محسوب و ديگران «خارجى»(2) تلقى مىشوند. احكام جارى در يك كشور برخى مخصوص شهروندان، گروهى مختصّ به خارجيان مقيم آن كشور و دستهاى مشترك ميان هر دو است.
آيا اين مرزبندى هاى جغرافيايى از ديدگاه اسلام ارزش و اعتبارى دارد؟ به ديگر سخن جهانى كه اسلام ترسيم مى كند، چگونه است؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اسلام خود را دين تمام جهان، براى تمام زمان ها معرّفى مى كند و همهى جهان را سرزمين خود مى داند كه بايد در آنجا پذيرفته و به آن عمل شود. قسمت هايى كه اكثريت مردم اين آيينالهى را پذيرفته اند، «بلد الاسلام» يا «دارالاسلام» (سرزمين اسلام) و قسمتهاى ديگر جهان «بلد الكفر» يا «دارالكفر» (سرزمين كفر) تلقّى مى شود. پس تنها مرزى كه اسلام در جهان مى پذيرد، مرز اعتقاد و عقيده است و تنها عقيدهى ارزشمند از ديدگاه اسلام، همان اسلام است. «إن الدين عند الله الإسلام»(3) اسلام در ازاى مفهوم «كشور»،(4) مفهوم «سرزمين» و در مقابل مفهوم «ملت»،(5) مفهوم «امّت» را مطرح كرده است. يعنى تمايزات قومى، نژادى، ... را نمىپذيرد و تنها به اعتقادات و باورها نظر دارد.
سرزمين اسلام يكى است و خط هاى فرضى و قراردادى از ديد اسلام، اثرى در هويت يگانهى آن ندارد. اين سرزمين يگانه در حالت ايده آل توسّط يك امام معصومعليه السلام بايد اداره شود و حكومت جهانى حضرت مهدى(عج) تحقّق اين آرمان است. در عصر غيبت معصومانعليهم السلام اگر امكان چنين چيزى فراهم شد و مصلحت مسلمانان در ادارهى مجموعهى سرزمين هاى آنها در قالب يك سرزمين بود، فقيه مى بايست مجموعهى آنها را به همين صورت اداره كند. اگر ادارهى هر قسمت از اين سرزمين توسّط يك فقيه - بويژه فقيه بومى - با مصالح مسلمانان سازگارى داشت، بايد همين شيوه اتخاذ شود. بنابراين، به عنوان يك مبناى ماندنى و جهانشمول در مكتب سياسى اسلام، سرزمين اسلام يگانه است، ولى مىتوان بنابر مصالح متغيّر آن را به كشورهاى جداگانه، يا ايالات و استانهاى مختلف يك كشور، و يا هر شيوهى متصوّر ديگرى اداره كرد، كه اين امور در واقع به سازوكار سياسى مرتبط مى شود.(6)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) Citizen.
2) Foreigner.
3) آل عمران، 19.
4) coutrg.
5) Nation.
6) برگرفته از کتاب ولایت و دیانت «جستارهایی در اندیشه سیاسی اسلام»، استاد مهدی هادوی تهرانی، صص 136 – 138.