وي هم اکنون استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم، رئيس هيات علمي بعثه مقام معظم رهبري (مد ظله العالی) و ... می باشند، و به زبانهای انگلیسی و عربی تسلط کامل داشته و به زبانهای آلمانی و فرانسوی نیز آشنا هستند.
اين استاد حوزه که براي نخستين بار در اين عرصه، تدریس دروس خارج خود را با ديتا پروژکتور عرضه کرده و سفرهاي متعدد علمي به خارج از کشور داشته است، به پرسشهاي مرکز خبر حوزه درباره تحول در حوزه پاسخ داد و بر ضرورت توجه به سنتها و اصالتهاي حوزوي تاکيد کرد.
لذا آنچه در پي ميآيد پاسخ های حضرت آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) در خصوص سؤالات خبرنگار حوزه نیوز است.
• به نظر شما تحول در حوزههاي علميه تا چه اندازه ضرورت دارد؟
- تحول در حوزه لازم است و حيات يک ساختار پويا، مرهون تحول مستمر آن ساختار است و اين امر دغدغه جديدي براي حوزه نيست، يادم هست در اواخر حيات حضرت امام (ره) برخي از دوستاني که همين ترديد و دغدغه را داشتند با مقام معظم رهبري (مدظله العالی) که در آن موقع رئيس جمهور بودند، تماس گرفتند و قرار شد مقدمات يک اجلاس براي بازنگري در مسائل حوزه فراهم بشود و امام (قدس سره)، پيامي دادند که معروف به منشور روحانيت شد و علما، فضلا و مدرسين حوزه مشارکت گسترده اي در آن اجلاس داشتند. بعدها که مقام معظم رهبري (مدظله العالی) مسئوليت رهبري را بر عهده گرفتند: داستان تحول به صورت جدي مطرح بود. به خصوص بعد از اولين سفر رسمي ايشان به قم و سخنراني در مدرسه فيضيه، ستادي در حوزه که مديريت آن با آيت الله استادي (زید عزه) بود تشکيل شد. در آنجا به همت جمعي از دوستان فاضل کار کارشناسي مفصلي انجام شد. به هر حال ميخواهم عرض کنم که دغدغه تحول در حوزه دغدغه جديدي نيست و همواره در حوزه مطرح بوده است، اما در دورههاي مختلف افت و خيز داشته است.
• پرداختن به موضوع تحول با چه آفتهايي ممکن است همراه گردد؟
- عدم شناخت دقيق از ساختار و ارزشهاي نهفته در حوزه باعث ميشود که ما محاسن حوزه را در بازسازي آن از دست بدهيم. اگر محاسن بخواهد فداي تحول شود، من تحول را فداي محاسن ميکنم. علي رغم اهميت تحول در حوزه، شناخت دقيق حوزه و ارزشهاي حوزوي بسيار مهم است. بازنگري، بازشناخت و احياء سنتهاي حوزوي فراموش شده ما را به بسياري از مواردي که در تحول آن به دنبالش هستيم، مي رساند. گاهي اوقات اين سؤال را ميپرسند که در مجامع علمي دنيا چه چيزهايي است که ما بتوانيم از آنجا الگو بگيريم و در حوزه استفاده کنيم، من معتقدم آنها خيلي چيزي ندارند که به ما بدهند.
• چطور؟
- آنها چيزهايي که دارند از حوزههاي اسلامي گرفتهاند، يعني اگر شما برويد به دانشگاههاي سوربن، اکسفورد، کمبريج و... ميبينيد اينها سنتهاي حوزهها را که در جريان ارتباط اسلام و اروپا و نيز جنگهاي اندلس و صليبي منتقل شده، حفظ کرده اند؛ شما معماري سنتي اسلامي را ميتوانيد در معماري آکسفورد ببينيد، اينها حتي در معماري تحت تاثير بوده اند.
• براي تحول واقعي در حوزه چه بايد کرد؟
- بايد با دقت خود حوزه و تواناييهاي حوزه را بشناسيم، يعني به جاي اينکه به فکر اين باشيم که با نگاه به بيرون و الگو گرفتن از مراکز آموزشي بيرون براي حوزه نسخه نويسي کنيم، به فکر بازنگري در ريشهها و هويت اصلي حوزه باشيم. ما الان گرفتار ضعف شده ايم، بايد ببينيم چطور يک روزي حوزه جلوتر از تحولات عالم حرکت ميکرده و امروز اين اتفاق نميافتد. حوزه در سنت نبوي و سنت اهل بيت (ع) ريشه دارد. اساسا بنيانگذار حوزههاي علميه، شخص پيامبر اکرم (ص) و در ادامه ائمه اطهار (ع) بوده اند. البته به اين دليل که بروز و ظهور حوزه امام صادق (ع) فراوان شد، آن چه شهرت گرفته در خصوص ايشان است، ولي معنايش اين نيست که ائمه قبلي فاقد اين حلقهها بودند. ما امروز ميبينيم که ابن عباس شاگرد تفسيري علي بن ابي طالب (ع) است، واقعا ايشان حوزه درسي به اين معنا داشته است و خود پيامبر اکرم (ص)، اولين معلم و تاسيس کننده حوزههاي علميه بوده است لذا سنتهاي موجود در حوزه بسيار ارزشمند است و تغيير ساختار حوزه و بي توجهي به اين سنت ها، امکان از بين رفتن سنتها را دارد.
• توجه امام خميني(ره) به موضوع تحول در حوزه چگونه بوده است؟
- امام راحل (قدس سره)، پيشگام تحول در حوزه بوده است، اگر بخواهيم از کساني که به نوعي در حوزهها تحول ايجاد کردند، نام ببريم با قطعيت ميتوانيم از امام (ره) نام ببريم که بارزترين چهره در تاريخ تفکر اسلامي است، البته امام (ره) اين نگراني را داشتند که مبادا اصالت ها از بين برود، لذا بر فقه سنتي جواهري تاکيد ميکردند. در عين حال بايد توجه داشت که فقه سنتي به معناي تقليد از فتاواي گذشتان و يا تکرار آنها نيست که خود امام رحمت الله عليه چنين نکردند.
• بايستههاي توسعه و تقويت فرهنگ تحول در حوزه چيست؟
- اولا بايد ريشهها و اصالتهاي حوزه را درک و نقاط قوتي که در گذشته بوده بازشناسي کنيم. ثانيا گرايشها و در واقع کششها را در حوزه بشناسيم. آن کساني در حوزه موفق بوده و خواهند بود که بتوانند در عين نوآوري، حريم و مرزها را حفظ کنند. نوآوران واقعي براي حوزه شخصيتهايي مثل صدرالمتالهين، خواجه نصيرالدين طوسي، شيخ طوسي، علامه حلي، شهيد صدر و حضرت امام بوده اند.
براي تقويت فرهنگ تحول بايد به سوي تحول ضابطه مند برويم و اين کاري نيست که يک گروه بتواند انجام بدهد بلکه نيازمند مشارکت عمومي تمام حوزه هاست البته هر کس سهم خود را دارد. بايد با مديريت صحيح، نگرانيهايي را که احيانا بابت حفظ اصول بين مراجع و مدرسين وجود دارد، رفع کنيم. اين تصور غلطي است که بعضا ميگويند جوانها دنبال تحول هستند و آنهايي که سن بيشتري دارند مخالفند؛ اينطور نيست بزرگترهاي حوزه پيشگامان تحول در حوزه بوده و هستند، خود اينها اجتهاد را به ما ياد داده اند، اما اين نگراني بوده و هست وقتي در خود مقام معظم رهبري (مدظله العالی) و ساير بزرگان هست که ارزشها و معيارها حفظ بشود و همه به دنبال اين هستند که معايب رفع و محاسن حفظ شود، همه به دنبال اين هستند که نوآوري با حفظ اصول و معيارها باشد و اين خيلي مهم است، ما نيازمند آگاهي و شناخت دقيق از حوزه است. بعضيها يک ظواهري از بيرون را ملاحظه ميکنند و فکر ميکنند که خيلي قوت دارد، بدون اينکه واقعيت اين ظواهر تحليل شود، الگو برداري ميکنند.
• تحليل شما از نظام آموزشي موجود در مراکز آموزش عالي چيست؟
- به عنوان مثال ساختار آموزشي نوين در ايران، دستاورد غرب است؛ اين دانه اي که غرب کاشته است براي اين نکاشته که ايران از آن بهرهمند بشود، اين را کاشته که خودش از آن بهره ببرد، درست است که ما بعد از انقلاب سعي کرديم از اين دانه براي خودمان بهره ببريم، ولي خيلي وقتها اين دانه آن هدف را تامين ميکند و ما نميتوانيم اين واقعيت را ناديده بگيريم، بسياري از بهترين تحصيلکردههاي دانشگاهي ما نهايتا جذب آنجا ميشوند، شاگرد اولهاي المپيادهاي ما در بهترين دانشگاههاي آنها جذب ميشوند و اصلا اگر جذب نشوند خلاف قاعده است، بنابراين به اين دانشگاه داخلي نميشود نگاه کرد و الگو برداري کرد. بنده از ابتدا در بحث وحدت حوزه و دانشگاه به اين نکته تاکيد داشتم که دانشگاه بايد به حوزه نگاه و الگوبرداري کند تا بتواند جريان خود را اصلاح نمايد، حوزه نميتواند به دانشگاه نگاه کند. به اصطلاح آواز دهل شنيدن از دور خوش است، من نميگويم هر چه در بيرون است خوب نيست، ولي اينقدر که تصور ميشود نيست. من يک وقتي خدمت حضرت آيت الله فاضل (ره) نکته اي عرض کردم، ايشان فرمودند که تو با نظم در حوزه مخالفي، عرض کردم نه من به شدت معتقد به نظم هستم، اما نظم هر ساختاري متناسب با خود آن ساختار بايد باشد، گفتم آقا اگر شما نظم يک سربازخانه را بخواهي بياوريد به حوزه اين کمک به حوزه نيست، اين نظم، آنجا به درد ميخورد، اما اينجا به درد نميخورد حتي نظم دبيرستان را بياوريد اين هم به درد نميخورد متاسفانه بعضي وقتها به اسم اينکه ميخواهيم حوزه نظم پيدا کند الگوبرداريهاي خيلي ابتدايي از نظمهايي ميکنيم که موفقيتش مشخص نيست و اينجا صدمه ميبينیم.
ما در حوزه دستکاري کرده و يکسري برنامههاي جديد آورده ايم. امروز اگر ميخواهيم تحول در حوزه مديريت بشود واجب است مديريت حوزه بيايد و کل کارهايي را که در طول اين سي سال اتفاق افتاده است، منصفانه بررسي کند و ببيند که ما واقعا چقدر موفق بوده ايم و چقدر نقطه ضعف داشته ايم، آنگاه موفقيتها تقويت شود و نقطه ضعفها قوت پيدا کند. يک وقتي حضرت آيت الله فاضل (قدس الله نفسه الزکیه) فرمودند که «مي خواهيم حوزه اي داشته باشيم که به جاي يک شيخ انصاري صدها شيخ انصاري پيدا بشود» بنده به جسارت و فضولي عرض کردم که ميترسم يک دستکاري بکنيد که همان يک دانه هم پيدا نشود؛ البته ايشان چند سال بعد من را احضار کردند و گفتند که فلاني! چند سال گذشته يک مطلبي را گفتي، حالا من رسيدهام که آن بحران دارد اتفاق ميافتد. واقعا بايد آسيب شناسي کنيم که چه تعداد طلبه مستعد و با عشق و علاقه به حوزه آمدند و دلزده شدند و چرا اينگونه شده است. چه باعث شده است که اينها بروند و احيانا بعضيها منحرف شوند؟
بنده از نزديک شاهد بودم که چه آدمهايي با چه زحمتهايي آمدند خود را به حوزه رساندند و بعد دلزده شدند ما بايد اين را بفهميم و درمان کنيم.
• در مجموع ارزيابي شما از شرايط فعلي حوزه چيست؟
- معتقدم همين حوزه با تمامي کاستيهايي که دارد قطعا قويتر از تمام دانشگاهها و مراکز آموزش عالي کشور است. ممکن است در آنجا تک دانههايي شکوفا شوند، ولي در کليت، اينجا قويتر است. بنده دانشجو بودهام و هم اکنون در وزارت علوم، رييس گروه فقه و حقوق شوراي بررسي متون هستم و يکي از بنيانگذاران رشته فلسفه در دانشگاه صنعتي شريف به شمار ميروم و با اطلاع عرض ميکنم که هيچ يک از مراکز آموزش عالي در برايند، کارشان به قوت و توان حوزه نيست و حتي اين حوزه فعلي از بسياري مراکز آموزشي دنيا جلوتر است.
• ارتباط علمي حوزه با مجامع علمي جهان چه برکاتي ميتواند داشته باشد؟
- يکي از مشکلات حوزه اين است که جزيره بسته است و تعاملش با دنيا کم است، اما اگر همين حوزه با دنيا تعامل علمي پيدا ميکرد، اگر همين حوزه ميتوانست مفاهيمي که توليد کرده به دنيا عرضه کند ميديديد که چقدر با بهت جهانيان روبرو ميشد. کسي از حوزه توقع ندارد که ماهواره و يا موشک به آسمان بفرستد ما کار خودمان را انجام ميدهيم.
• نظر شما در خصوص توسعه دانشهاي ديني در حوزه چيست؟
- يکي از ضعفهاي حوزه اين است که ما به همه علوم اسلامي سهمي را که شايسته آنها بوده، نداده ايم؛ نمي گويم سهم همه مساوي باشد ولي سهم شايسته اي که بايد به کلام، فلسفه و يا تفسير داده ميشد، نداده ايم البته تلاشهايي شده و مراکز تخصصي ايجاد شده، اما حوزه، حوزه فقه و اصول است و غنيترين تحقيقات و پژوهشها در اين بخش قرار دارد. بنابراين يکي از کارهايي که بايد بشود همين توسعه دانشهاي ديني در حوزه و بازگشت به سنتهاي حوزه کهن است. البته توجه به اين سنتها به معناي عدم بهره مندي از ابزار روزآمد نيست.
• براي بهره مندي از امکانات و روشهاي بيروني چه ظرافتهايي را بايد مورد توجه قرار داد؟
- تصور اسلام از علماي دين با تصور مسيحيت کاملا متفاوت است. در مسيحيت، روحاني واسطه بين خدا و خلق است، اما در اسلام، عالمان دين را داريم که اينها متخصصان دين هستند، بنابراين در اسلام به هويت علم خيلي اهميت داده شده است. اسلام با اين ادعا به ميدان ميآيد که اگر شما بدانيد به من اعتقاد پيدا ميکنيد، بر خلاف تصوراتي که در مسيحيت وجود دارد که بين علم و دين تنافي است و مثلا فرقههايي در مسيحيت داريم که ميگويد ايمان براي حوزههاي جهل انسان است، لذا بعضي از انديشمندان غربي در نيمه اول قرن بيستم و برخي اکتشافات علمي، تعبير به مرگ خدا کردند و راسل در آخرين جشن تولدش گفت که ديگر دوران دين گذشته است. در حالي که در اسلام، علم في نفسه مقدس و ارزش است و در قرآن و روايات بر علم و عالم تاکيد شده است. همه اينها نشان ميدهد که برخلاف تمدن جديد که علم را مصدر اقتصاد و ارزشهاي مادي قرار داد، اسلام براي علم هويت قائل است و تاکيد ميکند که با يادگيري علم ميتواني به خدا نزديک شوي و در همين دين بحث ارشاد جاهل به عنوان يک واجب مطرح ميشود. حتي علوم تجربي و طبيعي حداقل از زمان امام صادق(ع) در متن حوزههاي علميه بوده است و اين آميختگي موجب ميشد که علماء فيزيک و شيمي، همه جا قدرت خدا را ميديد اما امروز دانشمندان غربي همه چيز را با نگاه مادي ميبينند. خب با اين اوصاف اگر ما بدون توجه به زير ساختهاي سنتي خود، الگوهاي غربي را در حوزه بياوريم بلافاصله آثار و تبعات فرهنگياش را ميبينيم. ما گاهي اوقات ميگوييم که طلبههاي قديم چنين و چنان بودند و طلبههاي فعلي را مذمت ميکنيم در حالي که ممکن است کاستيهاي موجود به خاطر دست کاريهاي ما در ساختارها و بي توجهي به زيرساختها باشد.
• شما در مطالب خود تاکيد زيادي به بازگشت به ريشهها داشتيد. چرا؟
- براي اينکه بازگشت به ريشهها زمينه را خيلي سريعتر آماده ميکند و در آنصورت حوزه با دانشگاههاي دنيا متفاوت ميشود. شخصا وقتي به حوزه رسيدم ديدم اينجا چيزي را ميشود به دست آورد که هيچ جاي دنيا نميشد آن را به دست آورد و هنوز هم معتقدم که همينطور است. شايد همه فرصت اين تجربه و يا صبر آن را ندارند، مي آيند چند روزي ميمانند و دلزده ميشوند؛ حوزه جايي است که اگر آدم حقيقتش را درک کند ميبيند که اينجا چيزي ميتواند به انسان بدهد و انسان ميتوان